کاردستی

چند روز قبل رفته بودم از اتاق طبقه بالا که بعد از رفتن داداشم به تهران، تقریبا به یک انباری تبدیل شده، یه چیزی پیدا کنم که چشمم خورد به همون چیزی که توی عکس بالا می بینید. کلی یاد خاطرات دوران ابتدایی و راهنمایی افتادم.

اون موقعا همیشه در طول سال تحصیلی معلم ها یه سری کاردستی از ما می خواستن که درست کنیم و براشون ببریم. ولی از اونجایی که من استعداد زیادی توی این زمینه نداشتم معمولا ساخت کاردستی هام یا سهم مادرم می شد یا سهم پدرم. دیگه بستگی داشت کدومشون شانسش بیشتر باشه

از روزنامه دیواری و ماکت نردبون چوبی و نیمت چوبی بگیر تا ساخت مدار زنگ اخبار و لامپ و درست کردن ماست و ترشی و مربا (برای درس حرفه و فن). عکس بالا که می بینید هم از شاهکارهای بابامه که برای درس حرفه و فن درست کرده بود. یه توربین بخاره. انصافا یکی از قشنگ ترین کاردستی هاییه که تو عمرم دیدم.

یادمه کلاس اول راهنمایی یادوم یه بار درس حرفه و فن به مبحث کاشت گیاهان و گل و ... رسیده بود و از ما خواسته بود که بذر هر چیزی که دوست داریم رو توی یک گلدون بکاریم و بعد از یکی دو هفته که یه ذره رشد کردن ببریم به معلم نشون بدیم. من هم با مشورت با بابا و مامان فکر کنم تصمیم گرفتم عدس یا ماش بکارم که سریع رشد کنه. خلاصه عدس یا ماش مذکور رو کاشتیم تو یه گلدون کوچیک و بعد از هف هش ده روز یکم رشد کرده بودن و موعد تحویلش فرا رسیده بود.

صبح روزی که می خواستیم کاردستی یا پروژه یا هرچی رو تحویل بدیم رفتم گلدون رو از کنا باغچه برداشتم. اومدم تو ایوون و از مادرم خواستم یه نایلونی چیزی بده که این گلدون رو بذارم توش. همه چی اروم بود و من چقد خئشحال بودم که این پروژه سخت رو هم با موفقیت دارم پشت سر میذارم


خلاصه تو همون حین بود که دیدم روی خاک گلدون یه ذره آشغال ریخته. هر چی هم فوت می کردم آشغالا نمی رفت. به خاطر اینکه جوونه های عدس / ماش هم خیلی ضعیف و نازک بودن نمی شد با دست بین اون ها رو کند و کاو کنم و آشغالا رو بیرون بیارم.

واسه همین نمی دونم چی شد که توی اون لحظه این تصمیم رو گرفتم!!


عین این جک بی مزه هست که یه نفر یه سطل ماست دستش گرفته ازش می پرسن ساعت چنده، ماست رو بر میگردونه و همش می ریزه رو زمین! من هم به گمان خودم که گلدون رو سر و ته بگیرم و آشغالهاش بریزه زمین این کار رو انجام دادم. ولی برگردوندن گلدون همان و تخلیه کامل گلدون از تمام متعلقات همااان.

صحنه واقعا دلخراشی بود!!

فکر کن!! روز تحویل کاردستی! بعد از دو هفته انتظار، حالا تمام خاک گلدون و جوونه های ماش/عدس روی زمین ولو شده بود! واقعا صحنه شوک برانگیز بود: بابااااااااا!!!!! بیا ببین چی شد!!! کم مونده بود گریم بگیره !!

بابام هم دید نمیشه کاریش کرد. یه ذره فکر کردیم حالا چیکار کنیم؟!


نهایتا چشممون به یه نخل کوچیک توی باغچه افتاد که ظاهرا در اثر خوردن خرمای مرحوم و پرت کردن هسته اون توی باغچه به صورت خود به خودی و بدون اینکه از قبل قصد داشته باشیم اون رو بکاریم توی باغچه در اومده بود!

البته میگم نخل فکر نکنین یه نخل درست حسابی بوده ها!!

یه چیزی تو مایه های این عکسه بود:




یعنی دقیقا یه برگ داشت!

خلاصه همون رو از تو باغچه در آوردیم و چپوندیم توی گلدون و من اون رو به عنوان کاردستی تحویل دادم تا یادم بمونه دیگه از این خنگ بازیا در نیارم! البته یادم نیست واکنش معلم ه اون یه دونه برگ نخلی که وسط یه گلدون براش گذاشته بودم و برده بودم چی بود! شاید اونم فهمیده بوده که هیچ کس همچین چیزی رو نمیکاره و بیاره و اصلا خرما به این سرعت رشد نمی کنه و ...

به هر حال هی چی بود به خیر گذشت

نظرات 12 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ http://www.pars.im

سلام دوست گلم [گل][گل][گل]

وب قشنگی داری واقعا بهت تبریک میگم [قلب] کارت حرف نداره عزیز [گل]

اگه دوست داری از وب قشنگت درآمد داشته باشی یه سر به سایت زیر بزن

http://www.pars.im

سایت واقعا عالیه ای هست کارش حرف نداره[بوسه]

این رو برای این نمیگم که خودم عضوش هستم چون کارش با همه سیستم های کلیکی دیگه فرق داره میگم بزار چند تا از مزیت هاش رو بگم

برای هر کلیک تا 80 تومن پول میده که این واقعا عالیههههههههه

هیچ کلیکی رو الکی حذف نمیکنه ( این بزرگ ترین خوبی این سیستمه )

پشتش یه تیم مدیریتی عالیه و به بهترین شکل ممکن مدیریت میشه

پرداخت هاش کاملا تضمین شدست هر موقع درخواست بدید 24 ساعت بعد پول تو حسابتونه

کار باهاش خیلی راحته [قلب]

حد اقل پرداختش فقط و فقط 9000 تومان هست که 2000 تومانش رو هم همون اول هدیه عضویت میده که این واقعا عالیهههه و مزیت عالی این سیستمه نسبت به سیستم های دیگه

امکان عضو گیری و دریافت پورسانت از زیر گروهاتون این واقعا عالیه یعنی خیلی عالیه

دوست من اگه خواستید عضو بشید حتما از لینک زیر عضو بشید [بوسه][قلب]

http://www.pars.im/signup.php?from=ali222&ref_code=a6d8e04479f67f3e58d048d1d6ab64cc

یا موقع عضویت ای دی منو به عنوان معرف وارد کنید

ali222

دوست عزیز سایتت هر چقدر هم بازدید داشته باشه باز هم میتونی ازش درآمد کسب کنی

مطمئن باش اگه 100 تا هم روزانه بازدید داشته باشی باز هم میتونی درآمد خوبی داشته باشی از این سیستم

عضو شو کدش رو تو وبت بزار بعد هر موقع به حد نصاب رسید در خواست پرداخت کن همین هیچ کار دیگه ای هم لازم نیست بکنی همین کد مخصوص بلاگ فا هم میده [قلب]

من که ازش واقعا راضی هستم این آدرس وب منه من که واقعا ازش راضی هستم

http://1900.mihanblog.com

عضو بشید از تک تک بازدید های وبتون درآمد کسب کنید

حداقلش اینه که هزینه کارت اینترنت و زمانی که صرف سایتت کردی رو در میاری پس این فرصت رو از دست نده

از دامینش هم اعتبار سایت مشخصه کارشون حرف نداره

http://www.pars.im

امیدوارم عضو بشی و درآمد خوبی هم کسب کنید منو هم دعا کنید مطمئن باشید پشیمون نمیشید

پس یه امتحان کنید

دوستون دارم

بای[بوسه]

مسعود پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ب.ظ

دیگه دانشگاه نمیرم......
دیگه واحد؟.....

...
...
:)))))

علی پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:31 ب.ظ

ای بابا !!! دنیا که به آخر نرسیده است!!!

: دی

علی پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:31 ب.ظ

منظور مسعود چی بود؟

اینو بعدا میگم برات :)))

آراز پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:12 ب.ظ http://weblog_nadaram_baw.com

سلام فرندز

حال شما احوال شما؟

سلام هانی
افتخار دادی اومدی این ورا دو نقطه ایکس منی

خانوم معلم پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ب.ظ

اتفاقا چند سال بعد از تو بابای منم یه ماشین لباسشویی کوچیک درست کرد :)))))))))

ایول : دی

خانوم معلم پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ب.ظ

مامانم هم بافتنیا رو واسم انجام میداد
ابجیمم عروسکا رو

تنها کاری که خودم انجام دادم کار با چوب بود

باز خوبه خودتم یه کاری می کردی : دی

خانوم معلم پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ

این الان این برگ خرماهه! رو دیدی که یاد اون دوران افتادی ؟
یا چی ؟

یادش بخیر
باغچه کوچیک حیاط خونه دزفولمون (چقد کسره دار شد این جمله :دی) پر بود از این تک برگا !

نه
توربیته رو دیدم یاد کاردستی های حرفه و فن افتادم بعدشم یاد اون عدس هایی که کاشته بودم افتادم

احسان جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ق.ظ http://pc-home.mihanblog.com

یادم نمیاد کاردستی خودم درست کرده باشم.

n سال پیش واسه حرفه و فن، دبیرمون ("شیخی" اگه بشناسین) ازمون همون دوخت های مختلف (دندون موشی،‌ و گردن الاغی و دماغ عملی و سماور کهنه خریداریم!)

رو خواست منم با کمال پر رویی، کاردستی پارسال دخترخالم رو بردم. تازه اونم خالم واسش درست کرده بود که خیاطه! "در حد مرگ"!

یه بار دیگه باز شیخی ازمون سیم صیار خواست! که ما هم یدونه اضافی خونه داشتیم.... بردیم براش!

خانوم معلم شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:08 ق.ظ

پ عکس خرماهه رو از کجا اورده بیدی‌؟

از تو باغچون : دی
3 تا هم هستن تازه نه یکی : دی

فرناز یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ب.ظ

آفرین
یادم باشه موقع درست کردن کاردستی رو تو حساب کنم

مهسا سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:08 ب.ظ

آخیییییی
کاردستیاشو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد