وقتی که تایم اداری تمدید می شود!!

از روز اولی که با دانشگاه آشنا شدم اولین نکته منفی که در مورد اون چشمم رو گرفت وضعیت نگهبان دم در یا همون حراست دانشگاه بود. نه فقط دانشگاه خودمون بلکه دانشگاه آزاد هم همین وضعیت رو داشت. همیشه وجود یک سری ماموران حراست بد اخلاق و بی فرهنگ توی شرایطی که کار آدم هم گیر باشه باعث اعصاب خردی میشه.

نمونه اش توی دانشگاه خودمون به دو سال پیش بر میگرده. علی بیچاره توی اون گرمای تابستون پا شده بود از بهبهان اومده بود دزفول تا با هم بریم پیش استاد درس طراحی اجزای ماشین 2 و در مورد پروژه اون درس ازش راهنمایی بخوایم. وقتی رسیدیم دانشگاه، حراست جلوی ورود ما رو گرفت و گفت که دانشگاه تعطیله و تا آخر شهریور هیچ کس حق نداره وارد دانشگاه بشه. هر چی هم اصرار کردیم قبول نکرد و اجازه نداد وارد دانشگاه شیم..

از این مشکلات زیاد برام پیش اومده. حتی یکی دو بار موقع اعلام نمرات خواستم برم دانشگاه و برد رو نگاه کنم که باز جلوم رو گرفتن..

برای ورود به خوابگاه هم معمولا همین مشکل رو داشتم. نمونه اش پارسال تابستون بود که می خواستم برم خوابگاه تا با بچه های کلاس روی پروژه درس مبدل حرارتی کار کنیم و باز جلوی ورودم رو گرفتن. با کلی خواهش و تمنا و تلفن و سفارش آخر سری اجازه دادن وارد بشم..

امروز ظهر با دوستم یه سر رفتیم دانشگاه آزاد. دوستم می خواست با استاد راهنماش برای درس کارآموزی صحبت کنه تا برای تحویل گزارش ازش وقت بگیره. با استادش تماس گرفت و اون هم بهش گفت که یه سر بیاد دانشگاه.

ساعت 12 و 45 دقیقه بود که رسیدیم دانشگاه. درب اصلی رو بسته بودن و درب اتاق نگهبانی هم قفل بود. به مامور حراستی که توی اتاق نشسته بود اشاره دادیم که در رو باز کنه. اومد بیرون و گفت که تیم (Teym) اداری تموم شده و دانشگاه تعطیله و ما نمی تونیم بریم تو. هر چی دوستم گفت که با فلان استاد کار داره و امروز تحویل پروژه کارآموزیه و باید با استاد صحبت کنه و خود استاد بهش گفته پاشو بیا دانشگاه، فایده نداشت و حراستیه پاشو کرده بود تو یه کفش که تیم اداری تموم شده و نمی تونید برید تو...

-          یعنی چی بابا؟! همش 10 دقیقه کار داریم. شما که میگی تایم اداری تا ساعت 13 هه. الان که 12:45 . زود میایم.

-          نه نمیشه. اگر رفتین تو و نیومدین بیرون چی؟

-          آخه برای چی تو این گرما بمونیم توی دانشگاه؟ مگه مریضیم؟

-          نه نمیشه. می خواستید زودتر بیاید.

-          حالا بذار یه تماس با مهندس بگیریم به خودش بگیم

-          باشه بیاین از اتاق تماس بگیرید

خلاصه بعد از تماس با استاد دوستم، بهمون اجازه دادن که سریع بریم داخل و برگردیم.

کارمون رو انجام دادیم. موقع برگشتن از دانشگاه وقتی سوار ماشین شدیم دیدیم که چند تا دانشجوی دختر، ماکت به دست و نقشه به دست از تاکسی پیاده شدن و می خوان وارد دانشگاه شن که با درب بسته دانشگاه مواجه شدن...

-          آقا در رو باز کنید. ما تحویل پروژه داریم امروز

-          خانوم تایم (Time) اداری تموم شده. ضمنا امروز که تحویل پروژه نیست. چیزی به ما اعلام نکردن

-          ولی ما باید همین امروز بریم و استادمون رو ببینیم. میشه لطف کنید اجازه بدید ما سریع بریم و برگردیم؟

-          خلاف مقرراته ولی اگر قول بدید سریع برگردید اشکالی نداره

-          مرسی آقا

-          خواهش می کنم

من و دوستم همین طوری: مونده بودیم و زبونمون بند اومده بود که ما با اون همه دردسر وارد شدیم و اینا به این راحتی!

حالا سوال اینجاست: تایم اداری یا یه قول اون ماموره تیم اداری فقط برای ماست؟ مقررات فقط برای ماست؟! یا ما به اندازه کافی خوشمل نیستیم؟

پ.ن: قصد توهین با خانوم ها رو ندارم. ولی خوب این چه وضعیه. ها؟!   بعد هی بگید حقوق زنا کمتر از مرداست و حقشون رعایت نمیشه.

نظرات 16 + ارسال نظر
احسان جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://kajopich.blogfa.com

فقط همین؟!
در مقابل خانوما ... کوهها به حرکت در میان ... دریاها میخشکن ... زمین به لرزه در میاد ...

مسعود جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ق.ظ

میبینم که زدی تو خط مقالات اجتماعی فرهنگی

خب قربون اون ریش های پرفسوریت برم، چهارتا فحش مشتی بش میدادی تا دلت خنک شه

مثلا بش میگفتی عمو حراستی قلبم به طوفان عشقت اسیره، 3تا....
قسمت اولشم تو دلت خوندی هم خوندیا

خانوم معلم جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ

خب کار داشتن اهه
نمیشه هر روز هر روز تو این هوای گرم پاشن بیان

خانوم معلم جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:44 ب.ظ

شماها پوستتون بسوزه عیبی نداره میگن مردین :دی
ولی دخترا چی ؟
گناه دارن خب :دی

خانوم معلم جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ب.ظ

بعدم یارو مطمئن بوده هیچ پسری تو کل دانشگاه نیست واس همین اجازه داده برن

forudgah شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ب.ظ http://forudgah.blogfa.com/

سلام جالب بود... به نظر من که نگهبانه خیلی جنتل من بوده که باخانوما درست رفتار کرده . حالا یه نفر ادم مودب هم که پیدا شد شما ازش انتقاد کنید می گن فرست لیدیز الویت با خانوماست همیشه و همه جا

علی شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ب.ظ

بعد میگی چرا احساس پوچی می کنی!!! خه زور نیست 2 سال ما بریم سربازی بعد دختر همسایمون مشغول کار باشه!

علی شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ

البته این نکته رو در نظر داشته باش که اگه من هم جای نگبانه بودم قطعا باهاشون راه می اومدم! چرا که نه!

مسعود یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ق.ظ

فکر کنم علی شعار معروفش رو یادش رفته

sajad یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ب.ظ

chetor to ro rah nadadan?to ba in hame bar o ro!!!!!

sajad یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ

albate manzoram in bod ke chetor shoma ro ba in sathe elmi rah
nadade and?

sajad یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ

mohandes jan digar in daneshgah hae bad jae shoma nist<BR>shoma
bayad kole bare khod ra baste va be shahr hae bala biyaeed<BR>faghal lebase garm
faramosh nashavad

sajad یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ

rasti ye pitza ham be ma bedi bad nis

الی پلی یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ http://elipeli.blogsky.com

این که چیزی نیست یه بار تو تیر ماه.... یه درس ناتمام اعلام شده بود... ما رفتیم کلاس!.... فک کن... صبح تا ساعت 11 کلاس بودیم... استاد میخواست بره مهمان سرا استراحت کنه... استاد که رفت.. یه آقایی اومد همه مونو بیرون کرد!.... گفت تا وقتی استادتون بیاد باید برید بیرون.... رفتیم تو گرما تا استاد اومد!!!


خیلی روز بدی بود.... هیچ وقت یادم نمیره چه گرمایی رو تحمل کردیم@

مسعود جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ب.ظ

این تایم اداریت هنو تموم نشده؟

خانوم معلم جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

چه فرکی کردی ؟
بابا تابستون ندیده !!!!
بیا بنویس !
انگار از قحطی تعطیلات اومدی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد