آب روشنیه !

معمولا وقتی آدم دنبال خونه می گرده اولین فاکتورهایی که تو ذهنش میاد جای خونه، فضای خونه، امکانات گرمایشی / سرمایشی خونه و این جور چیزاشه ولی تا آدم توی خونه زندگی نکنه مشکلات و معایبش رو متوجه نمیشه. این خونه هم از این قاعده مستثنی نبود و اولین مشکل عمده اش رو 2 ساعت بعد از ورودمون به خونه نشون داد و اون چیزی نبود جز خراب بودن شیر آب سرد سرویس بهداشتی ! که اگه خوب بهش فکر کنید می بینید که چقدر مهمه ! چون اگه روم به دیوار، کار بزرگ داشته باشی و توی دستشویی فقط آب داغ موجود باشه اون موقع ناچاری یه نعلبکی با خودت ببری اون تو و هی آب بریزی تو نعلبکی، فوتش کنی بعد استفاده کنی که خیلی کار زمان بر و مشکلیه ! و در غیر این صورت بعد از هر بار استفاده از سرویس بهداشتی باید به نزدیک ترین داروخانه مراجعه و پوماد سوختگی تهیه و استعمال بفرمایید!

یکی از شعله پخش کن های اجاق گازی هم که توی خونه بود سر جاش نبود. شیر های ظرف شویی هم به شدت سفت بودن. قرار شد این مشکلات رو فردا به صاحبخونه بگم تا درستشون کنه. اما تا یادم نرفته ! ادامه پست قبلی رو بگم...

ساعت تقریبا 1:30 بعد از ظهر بود که برگشتم خونه. موقعی که داشتم کلید رو می چرخوندم صدایی شنیدم که نشون میداد یه چیزی این وسط عادی نیست. در رو که باز کردم دیدم که آشپزخونه رو آب برداشته ! دویدم اومدم داخل. دیدم شیلنگ آب زیر ظرف شور ترکیده و همین طور داره آب میریزه کف آشپزخونه. فوری شیر فلکه رو بستم تا آب قطع بشه. بعد رفتم سراغ صاحبخونه و آوردمش پایین تا وضعیت رو ببینه. گفت که پسرش الان خونه نیست. وقتی بیاد میفرستدش بیاد شیلنگ رو باز کنه و عوض کنه. منم فوری لباس عوض کردم و مشغول به کار شدم. موکت های آشپزخونه کاملا خیس آب شده بود. جمعشون کردم بردم توی حیاط پهن کردم تا خشک بشن. بعدم مشغول خشک کردن کف آشپزخونه شدم.

یه نیم ساعتی گذشت و پسر صاحبخونه اومد و شیلنگ رو باز کرد تا ببره و مثلش تهیه کنه. هی هم می گفت بابا اشکال نداره. آب روشنیه. ظاهرا همه چی آروم بود که یهو بارون گرفت و روشنی دو چندان شد. موکت های از قبل خیس شده من خیس تر هم شدن ! ناچارا آوردم داخل پهنشون کردم تا بیشتر خیس نشن که البته بدون آفتاب 2 روز کامل طول کشید تا خشک بشن!

امروز 4 شنبه است و در حال حاضر سومین روز با آرامش رو توی خونه دارم میگذرونم. به تنهایی عادت کردم. تمام روز صدای موسیقی ترنس فضای خونه ام رو پر کرده و حسابی بهم انرژی میده. فعلا کلاس ها تشکیل نشدن و سرگرمیم یا فیلم دیدنه یا PES 2010 بازی کردن یا جدول حل کردن!

با محیط دانشگاهمون هم کم و بیش آشنا شدم. از دانشگاه دزفول خیلی قشنگ تر و بزرگ تره. یعنی دانشگاه دزفول در مقایسه با اینجا اصلا دانشگاه نبود! خیلی سرسبز و پر از دار و درخته. جای خفت هم زیاد داره،! جون میده واسه اونایی که مثل من عذب نیستن !!

ساختمون فنی که کلاس های ما توش برگزار میشه رو به دریاچه شورابیله و منظره زیبایی داره. ساختمون های دانشکده کشاورزی هم وسط کلی گل و درخته. یه سالن غذا خوری خیلی شیک و بزرگ هم داره که سه وعده غذا میده به اضافه یه کتابخونه مرکزی با کلی کتاب.

چند تا مزیت هم برای دانشجوهای ارشد دارن: اولیش اینکه دانشجوهای کارشناسی سالانه 6000 تمون حق عضویت کتابخونه میدن و برای ما رایگانه. ما می تونیم هر چند تا کتاب می خوایم قرض بگیریم و خودمون مستقیم میریم توی مخزن و هر چی بخوایم بر میداریم. دانشجوهای ارشد سایت اینترنت جداگانه دارن و سهمیه اینترنتمون نامحدوده و هر نفر 600 تا سهمیه پرینت رایگان داره.

فعلا همین اطلاعات رو از دانشگاه دارم. اطلاعات بیشتر در پست های بعدی... تا بعد ...

نظرات 3 + ارسال نظر
مسعود شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ

من هم همین الان سایت خوابگاه رو کشف کردم

ایول

مسعود شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ

نه صبر کن
نه نه
جان من صبر کن
حالا واقعا کتاب میگیری از اون کتابخونه؟
یا ترجیح میدی بری....

احسان یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://kajopich.blogfa.com

اونجاش که گفتی مث من
منظورت اینه که عذب هستی یا نیستی؟!!!! مسئله این است فعلا!!!!!


یعنی هستم دیگه حالا هی بیشتر روش تاکید نکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد