اولین سفر تفریحی در اردبیل

یک ماه پیش توی تاریخ 12 مهر بود که بابا و دوستش قرار شد بیان اردبیل پیش من. از چند روز قبلش هم مامان مرتب تماس می گرفت تا اگه چیزی لازم دارم برام بفرسته. با اصرار خودش و از اونجایی که می گفت تنها مربا خور خونه من هستم و الان همه مرباها مونده، قرار شد برام چند شیشه از مربای فوق العاده خوشمزه آلبالویی که خودش درست می کنه رو بفرسته. 2 کیلو هم از تخمه مورد علاقه ام یعنی تخمه هنوونه برام خریده بود و می خواست بفرسته (چون هر چی اینجا گشتم تخمه هندوونه ندیدم. از بازدید کننده های محترم اردبیلی خواهشمندیم اگر جایی سراغ دارین که تخمه هندوونه بفروشن سریعا آدرسش رو بدین). خلاصه دوشنبه ساعت 5:30 بعد از ظهر باود که بابا و دوستش رسیدن اینجا و قرار بود تا جمعه بمونن.


دوست بابام هم خیلی اهل گشت و گذاره و قرار شد حسابی بگردیم این چند روز رو. همون شب اول در حالی که اون چند روز هوا به شدت سرد شده بود و مه غلیظی هم بود رفتیم سرعین تا توی چشمه های آب گرم یه آب تنی بکنیم. جدیدترین تجربه عمرم همین شنا کردن توی چشمه آب گرم سرعین بود. حس فوق العاده جالبی بود، این که بخوای توی آبی قدم بذاری که در حال جوشه و داره قل قل می کنه!! 5 دقیقه اولش واقعا احساس وحشتناکی داره ولی بعدش کم کم بدنت به گرمای آب عادت می کنه و بعدش حسابی کیف می کنی. حباب های هوا که از زیر پات و از توی زمین بیرون میاد و به سطح آب میاد حسابی بدنت رو قلقلک میده و خیلی حس جالبی بهت دست میده. ولی بیشتر از ده دقیقه نمی تونی توی اون آب بمونی چون حسابی نفست رو میگیره.

استخرش رو باز بود. از این ور آب فوق داغ و از بالای سرمون مه و هوای سرد با هم ترکیب شده بود که خیلی وضعیت جالبی درست کرده بود.


فردای اون روز قرار شد بریم و شهرهای اطراف اردبیل رو هم ببینیم. اولین مقصدمون مشگین شهر بود که باغ های انگور و زمین های کشت سیب زمینیش معروفه. توی راه جلوی یکی از باغ های انگور توقف کردیم و به پیشنهاد خود صاحب باغ قرار شد بریم توی باغ و خودمون انگور بچینیم که اینم دومین تجربه جالب و جدید من توی اردبیل بود. کلی انگور چیدیم و راهی شهر بعدی شدیم. بهه لاهرود رسیدیم که البته شهر نبود و بیشتر شبیه روستا بود. از اونجا فاصله کمی با دو تا چشمه آب گرم به اسم های قوتورسویی و شابیل داشتیم. خود کوه سبلان هم همون طرفا بود.


راهی قوتورسویی شدیم و از اونجایی که نوبت شنای خانوم ها بود نتونستیم اونجا شنا کنیم. یه نکته که خیلی اونجا خنده دار بود صدایی بود که از بلندگو پخش میشد و یه نفر با زبون ترکی داشت خانوم ها رو دعوت می کرد که بیان استخر. آدم فکر می کرد الان این آقاهه بالا سر زنا وایساده داره تشویقشون می کنه که انقدر شور و شوق داره!


چشمه شابیل 3 کیلومتر با اونجا فاصله داشت. بابا و دوستش پیشنهاد دادن که بریم و شنا کنیم ولی من چون خیلی سردم شده بود گفتم نمیام و همین بیرون می مونم. که اتفاقا توی همین قدم زدن های دور و ور استخر، از چند تا پله که اونجا توی دامنه کوه بود بالا رفتم و ناگهان با هاپ هاپ دو تا سگ سیاه بزرگ مواجه شدم و به سرعت دویدم و اومدم پایین. اون لحظه تنها چیزی که یادم نمیومد توصیه مسعود موقع برخورد با سگ ها بود که " فرار نکن، فوری بشین یه سنگی چیزی بردار که انگار می خوای بزنیشون، خودشون فرار می کنن " که البته فکر نمی کنم این قضیه در مورد اون سگ هایی که من دیدم صدق کنه ! اینا بیشتر شبیه گرگ بودن تا سگ! از این شوخیا نمی شد کرد باهاشون.


بعد از شنای بابا و دوستش از یه مسیر دیگه برگشتیم و از شهر سراب گذشتیم.

فردای اون روز راهی روستای سردابه که توی 25 کیلومتری اردبیله شدیم. اونجا واقعا جای قشنگیه، امیدوارم یه روزی بتونید برید و از نزدیک ببینیدش. درست عین کارتون هایدی می مونه. کوه های سرسبز با کلی گاو تر و تمیز که دارن روی دامنه کوه چرا می کنن. یه چشمه آب گرم هم داره که دیگه ترجیح دادیم توش شنا نکنیم.


توی راه برگشت از سردابه به یه پرورشگاه ماهی رفتیم و 2 تا ماهی قزل آلا واسه ناهارمون صید کردیم. این هم یکی دیگه از تجربه های جدید من بود!

بقیه روزها رو به گشت و گذار توی خود شهر اردبیل و از این خیابون به اون خیابون سپری کردیم تا منم تقریبا با همه جای اردبیل آشنا بشم. بابا و دوستش صبح اول وقت روز جمعه راهی تهران شدن و منم دوباره تنها شدم.


چند تا عکس از اون روزا توی ادامه مطلب براتون گذاشتم

 





نظرات 11 + ارسال نظر
ویدا چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ب.ظ

اولین سفر چه سفری بوده هاااا.

یادم میاد یه بار رفتم سرعین. اب گرمش خیلی باحال بود. باحال باحال باحالا.

خوشتان باشد. به جای من هم.

آره سفر خوبی بود
ممنون

مینا چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:07 ب.ظ

اردبیل جاهای خیلی دیدنی ای داره.یکیش همین آلوارسه سبلانه.(فقط چند کیلومتر از سرعین فاصله داره)هر وقت هوا اینجا سرد و مه الوده اونجا برف باریده و آماده واسه تفریح و اسکیت رو برفاس.

اون جا رو موقعی که واسه ثبت نام اومدم با دوستم رفتیم دیدیم. اتفاقا سوار تله سیژهاش هم شدیم. ولی ۲ متر که بالا رفت پشیمون شدیم و دیگه راه برگشتی نبود. آخه جفتمون با آستین کوتاه رفته بودیم اونجا و باد به شدت سردی می وزید.
یه جا هم همون اطراف هست به اسم ویلا دره که شبیه درکه و دربند تهرانه که البته به پای اون ها نمی رسه. ولی خوب مردم زیادی میرن اونجا

احسان پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ق.ظ http://kajopich.blogfa.com

دست ننم درد نکنه ... شراب ترکی هم میخوری؟! چشمم روشن!

کی؟ من؟ کو؟ کجا؟

خانوم معلم پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ب.ظ

تخمه هندونه که سخته خوردنش که

نه اگه مرغوب باشه خیلی هم آسونه
دزفول یکی هست به اسم هوشنگ ت...می تخمه هاش خیلی معروفه از اون بخر حالشو ببر

خانوم معلم پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ

پ این نظر تاییدی دیگه چه صیغه ایه ببم جان ؟

صیغه متکلم مع الغیر الان برش میدارم

خانوم معلم پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ب.ظ

دیگه بعضیا تو آشپزی استعداد دارن
بعضیا تو مقابله با حیوانات وحشی :دی

هرچند اولی رو ترجیح میدم من :دی



اینو خیلی باحال اومدی

مینا پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ

درسته.ولی ویلا دره فقط تابستونااا باصفاست.هوا که سرد میشه ما فقط واسه شام میریم سرعین.یه دور میزنیم(یخم میزنیم)بعدش برمیگردیم.راستی آدرس تخمه فروشی ا همون ۴راهه.

آره همون تابستونشم سرده این جاها
تخمه فروشی زیاد دیدم. ولی همش تخمه آفتاب گردون میفروشن

eli جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ق.ظ http://b0o0ghz.blogfa.com

(¯`v´¯) هیچوقت شخصیت خودت رو برای کسی تشریح نکن (¯`v´¯¨• ¸.•*¨)
`*.¸.* چون کسی که تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره¸.•*¨)
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨) و کسی که ازت بدش بیاد باور نمی کنه¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
.
.
.
سلام دوست عزیزم وبلاگت خیلی قشنگه...........یه دنیاتبریک
دوست داشتی پیشم بیا........

مینا جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ

خب اگه واجبه اووونم خییییلیمغز تخمه هندوونه مزمز بهترین گزینه ا س

خوب این راه آخره دیگه
ولی نه
اینا خوشمزه نیست
همون تخمه های دزفول رو می خوام

مینا جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:29 ب.ظ

باز میپرسم ببینم کجا ازین تخمه ها میفروشن

ممنون

مسعود شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ http://alichap.blogfa.com/

اوهو
عکسشو نگاه
بخورمت هلووووووووووووووو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد