خواب های تخیلی

جدیدا نمی دونم چرا انقدر دارم خواب های عجیب و غریب می بینم

نه شب ها شام زیادی می خورم و با شکم پر می خوابم و نه توی طول روز چیز خاصی فکرم رو مشغول کرده. با این وجود تازگیا همش خواب های تخیلی می بینم.


یکی دو هفته پیش بود خواب دیدم همین استاد درس محاسباتمون توی یه پیتزا فروشی کار می کنه. اتفاقا توی خواب هم یادم بود که این استادمه ولی عجیب تر این بود که شغل پیتزا فروشیش توی خواب برام عجیب نبود.


چند شب بعدش هم یه خواب تخیلی دیدم که الان یادم نمیاد.


دیشب هم باز یه خواب تخیلی دیدم. خواب دیدم توی یه جنگل هستم. چند تا بچه داشتن اونجا بازی می کردن. یهو همشون ترسیدن و فرار کردن. پشت سرم رو که نگاه کردم دیدم یه ببر گنده داره به طرفم یورش میاره. با سرعت هر چه تمام تر داشتم فرار می کردم. بعد هی بک گراند خواب عوض می شد. یعنی انقدر سریع می دویدم که از جنگل رد شدم بعدش از یه دشت گذشتم و بعد از کنار یک ساحل رد شدم و همچنان جناب ببر دنبال ما بود. اون بچه های کوچیک هم داشتن فرار می کردن هنوز. تو همین حین بود که نمی دونم از کجا یهو بازیگر نقش اول سریال 24، کیفر ساترلند هم به جمع ما اضافه شد. با همون شکل و شمایلی که توی سریال داشت.


حالا یادم نیست اون فارسی حرف می زد با من یا من انگلیسی حرف می زدم با اون!

بعد خلاصه ما همین طور فرار می کردیم. یهو کیفر ساترلند (با اسم جک توی سریال 24) برگشت و منتظر شد تا ببره برسه و باهاش درگیر شد. بعد کلی ببره رو زد و خلاصه ببره همون دور و ورا وایساد و دیگه دنبال ما نیومد.


چند متر جلوتر یه جایی شبیه این خونه های متروکه توی فیلم های جنایی بود. چند لحظه بعدش یه نفر رو که حسابی عین فیلم Hostle با اره و چاقو و اینا تیکه پارش کرده بودن از اونجا بیرون آوردن.


بعد من به سرعت از اونجا فرار کردم و برگشتم به همون سمتی که ازش اومده بودیم. ببره هنوز همون جا بود. آروم از کنارش رد شدم. بعد به زبون فارسی باهام حرف زد. انگشتش رو به طرفم کشید و کلی بد و بیراه نثارم کرد. بعد منم ترسیده بودم و خواستم فرار کنم که دوباره ببره دنبالم کرد. همین طور داشتم فرار می کردم که حسابی از نفس افتادم. ببره هم خیلی بهم نزدیک بود.

برگشتم و خواستم با ببره گلاویز شم. ببره به طرفم حمله ور شد و با یه جهش پرید روم. دیگه بعدش نفهمیدم چی شد و از خواب پریدم.


کی می تونه این خواب رو تعبیر کنه؟

نظرات 7 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ

عجب!!! تعبیرش رو نمی شه اینجا نوشت!

مینو چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ب.ظ

عجب خوابی بود! چقدرم طولانی !

ایشالا که تعبیرش خیره

فرناز چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ب.ظ http://www.mochaleokhis.blogfa.com/

تعبیرش اینه که زیاد فیلم دانلود میکنی و زیاد فیلم میبینی
جو گیر شدی

خانوم معلم چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ب.ظ

برو ببین ببر تعبیرش چی میشه
هرچند خوابه تخیلی تر از اونیه که بشه گفت تعبیر داره :دی

خانوم معلم چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ب.ظ

جنابعالی خودت کنکور داشتی که سال به سال سر نمی زدی به وبلاگت
حالا من به قول بابام :دی سه تا کار همزمان انجام میدم
کار می کنم و درس می خونم و دانشگاه میرم
شوهر داری روهم بذار روش :دی
الان دلت واسم نسوخت خدایی؟
ببین چه طفلکی ام ؟

من کجا پست نمی دادم؟
مگه یادت نیست خودت اون اواخر هی به من گیر میدادی برم سر درسم؟
ببین هر چی بیخیال تر باشی نتیجه بهتری میگیری.
به قول علی:
فکر کردی از اینا میدن؟
خوندن اینا که فایده نداره
سر جلسه آزمون که بری جواب میدی
تو فکرش نباش

نه دلم نسوخت

خانوم معلم جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ

چه سنگدلی تو
چطور دلت نسوخت ؟

مشکل دلی داری ها :دی

مسعود شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ب.ظ http://alichap.blogfa.com/

باز تو فلفل سیاه خوردی و خوابیدی؟ :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد