پلاک ۸



چند روز پیش به اصرار یکی از دوستام جوگیر شدم و تصمیم گرفتم یک مکعب روبیک بخرم و وقت های بیکاریم این بازی فکری رو انجام بدم. چون نمی دونستم توی اردبیل کجا می تونم همچین چیزی بخرم و از اونجایی که اینترنت من رو حسابی تنبل کرده، از یه سایت ایرانی این مکعب رو به صورت اینترنتی خریدم.  روز سه شنبه بود که خرید رو انجام دادم و پولش رو پرداخت کردم.

روز چهارشنبه ساعت تقریبا 12 ظهر بود که یه نفر به موبایلم زنگ زد. یه دختره بود...


-          سلام. آقای ناجی؟

-          سلام. بله بفرمایید؟

-          پست چی یه بسته آورده در خونه ما اسم و شماره شما روی بسته بود.

-          شما کجایین؟ طبقه بالا میشینید؟

-          بله ما طبقه بالا هستیم

-          خوب منم طبقه همکف هستم. الان میام ازتون میگیرم.

-          طبقه همکف؟! مگه اینجا طبقه همکف هم داره؟

-          آره دیگه! داره! من مستاجرم اینجا

-          ما هم خودمون مستاجر آقای حمیدی هستیم

-          آقای حمیدی؟! من مستاجر آقای بهار هستم!

-          نمی دونم دیگه

-          من الان میام دم در

-          باشه...

 

رفتم دم در و منتظر شدم تا یه نفر از در اون طرفی خونه بیرون بیاد. ولی هر چی منتظر شدم کسی نیومد. 5 دقیقه بعد دوباره زنگ زد...


-          کجایی شما؟ ما عجله داریم می خوایم بریم بیرون

-          من دم درم دیگه! شما کجایی؟

-          دم در کجا؟! من که کسی رو نمی بینم!

-          ای بابا!

-          شما بیا سر خیابون. یه سوپرمارکت هست. ما اونجاییم

-          باشه...

سریع آماده شدم تا برم سر خیابون. توی راه دوباره طرف زنگ زد و این دفعه موقعی که داشتم باهاش حرف می زدم دیدمش. تازه فهمیدیم جریان چی بوده! این پست چی گاگول به جای پلاک 8 که خونه منه بسته رو به یه پلاک 8 دیگه برده بود. حالا جالب اینجاست من کد پستی هم داده بودم و روی بسته نوشته شده بود ولی با این حال بازم اشتباه برده بود بسته رو! و جالب تر اینکه حدود 1 ماه پیش که یکی از دوستام جزوه درس موتور احتراق داخلی دانشگاه جندی شاپور رو برام پست کرده بود و اون روز من خونه نبودم تا بسته رو از پست چی تحویل بگیرم، پست چی بسته رو به صابخونه من نداده بود ولی این یکی پست چی بسته ای که به اسم من بود رو به این دخترا داده بود!!


خلاصه بسته رو گرفتم و کلی تشکر کردم! واقعا باز جای شکرش باقیه که هنوز هم ادم های با معرفت پیدا میشه که توی همچین شرایطی کار درست رو انجام بدن. حالا اگر یه نفر غیر از این بود و بسته رو برداشته بود و به من هم زنگ نزده بود من هی منتظر رسیدن بسته می شدم و هیچ وقت هم بسته به دستم نمی رسید!


نکته اخلاقی این پست: شما هم اگر توی این شرایط قرار گرفتید یکم به خودتون زحمت بدین و کار اون بنده خدایی که توی بد شانسی افتاده رو راه بندازید.

نظرات 1 + ارسال نظر
اکرم یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ

البته امیدوارم این بازی دیوونت نکنه
خواهر من یکی ازاینا داشت که هر بار بعد از کلی اعصاب خوردی مجبور میشد همه ی مکعب هارو از هم باز کنه و دوباره ببنده


آموزش تصویری حلش تو نت هست
ولی فعلا می خوام فکر کنم روش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد