معادله چند مجهولی!

فرض کنید شما جای من بودین. ترم ۲ ارشد مکانیک توی اردبیل و خونه و زندگیتون هم توی دزفول بود. فرض کنید امروز یکشنبه  ۱۵ اسفند باشه که الانشم هست. یهو بچه های کلاس طی یک حرکت خود جوش تصمیم میگیرن که فردا یعنی دوشنبه روز آخر کلاس ها باشه و بعدش بریم خونه هامون.


شما از دانشگاه میاید خونه. یه نگاه به یخچال میندازید. ۱۰ تا دونه تخم مرغ به نرخ جدید دارین (کیلویی ۲۷۰۰ تومان). یک سن ایچ ۱ لیتری پرتقال دارین که اگر بازش کنید باید ظرف ۴ روز مصرفش کنید تا مزه و کیفیتش عوض نشه. ۲ کیلو سیب زمینی تازه دارین. یک عدد خامه دارین که هنوز بازش نکردین و یک قالب پنیر بزرگ و فوق العاده خوشمزه کاله ۵ ستاره دارین که تازه بازش کردین و یک بسته نون لواش دارین که یه 5، 6 تایی توش نون باقی مونده.


موارد بالا ذخیره غذایی شماست. از طرفی شما فرضا خدایی نکرده سرما هم خوردین و دکتر گفته نه سرخ کردنی بخورید نه خامه و چربی و نه نوشیدنی سرد و ...


از اون یکی طرف هم می دونید که:

تخم مرغ ها تا روز 20 فروردین که بخواهید دوباره به اردبیل برگردید قطعا فاسد میشه.

سیب زمینی ها اگر خیلی خوش شانس باشن به سرنوشت این پیاز ها که توی عکس پایین می بینید دچار میشن (پیاز ها مال 1 هفته قبل از تعطیلات بین ترممه. یعنی تقریبا مال 2 ماه پیش)



سن ایچ رو اگر باز کنید مجبورید همش رو به زور توی یک روز بخورید و اگر بازش نکنید مجبورید سن ایچ یک ماه مونده بخورید.

خامه شما تاریخ انقضاش برای یک ماه دیگه است و موقع برگشتنتون چیزی جز خامه تاریخ گذشته گیرتون نمیاد

پنیرتون هم چون باز شده عمر مفیدش اومده پایین و نمیشه بهش برای 1 ماه و اندی آینده امید بست.

نون ها هم که قطعا بیات میشن.


خوب حالا با این شرایط با مواد غذاییتون چیکار می کنید؟

می مونید و تا قطره آخرشون و ذره آخرشون رو می خورید و بعد میرید؟

یا فردا سوار اتوبوس میشید و میرید خونه و بیخیال اندوخته زمستونیتون میشید؟


آخه این چه وقته تعطیلات رفتنه ؟ چه معنی میده از 16 ام بریم تعطیلات؟

این همه راه کوبیدیم اومدیم برای 4 هفته؟

بشینید سر جاتون درستون رو بخونید بابا




نظرات 7 + ارسال نظر
تمنا یکشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.azarbayejan.com

سلام اتیش پاره.دست گلت درد نکنه.عالیه مثل همیشه.منتظر مطلب جدید دیگتون هستممممممممممممممممممممممممممممممم

سلام
مرسی لطف داری
ممنون که سر زدی

فرناز دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ق.ظ http://www.mochaleokhis.blogfa.com/

وای پسر ول کن برو خونتون
چهار تا سیب زمینی پیاز که ارزش موندن نداره
بعد میگن اصفهانی ها خسیسن دزفولی خسیس


باشه چرا میزنی حالا؟!!
به خدا دارم همین امشب میرم

خانوم معلم سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ

ینی الان رفتی؟
دیگه فایده نداره بگم نه نرو ؟ وبرو کلاس وحال بقیه رو بگیر‌؟ :دی

آره دیگه دیر شده
امروز صبح رسیدم دزفول
یعنی تو حاضر بودی من دور از خونه و خانواده تا هفته دیگه بمونم اردبیل. بعدشم ماشین گیرم نیاد واسه اومدن که خوجحال بشی؟

نرگس چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ب.ظ

خوب مواد غذایی رو با خودت میبردییییییییییییییییییییییییییییی

نه بابا ! چی چی رو می بردم این همه راه؟!!
تخم مرغا تا دزفول خورد می شد!
بقیش رو هم نمیشد برد

فرامرز جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:28 ب.ظ http://faramarznegahdar.blogfa.com

سلام
وبلاگ جالبی داری
آقا خداییش رشته فقط مکانیک

مسعود جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:03 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

بیچاره مسعود که باید تا آخر این هفته بمونه خوابگاه،تک و تنها!!

خانوم معلم جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ

به به
وطن
نه الان خوچحالم :دی
خوش بگذره عید گل پسر:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد