تعطیلات عید هم بالاخره تموم شد. خوب یا بد، شاد یا غمگین، سرگرم
کننده یا کسل کننده، یه نوروز دیگه هم اومد و رفت. پریروز 13 به در بود. امسال
واسه 13 به در به هر کی تلفن می کردیم تا با هم 13 رو به در کنیم واسه خودش از قبل
برنامه ریخته بود و هیچکی نمونده بود که با ما همراه شه. خلاصه ما هم برای اینکه
13 رو توی خونه نمونیم وسایل رو جمع کردیم و ساعت 12 از خونه بیرون زدیم. شهر به
حدی شلوغ بود که توی پارک هاش اصلا جایی برای نشستن نبود و اگرم بود زیر تابش داغ
آفتاب بود و نمی شد اونجا نشست. حتی مردم از کمی جا توی بلوار وسط خیابون هم نشسته بودن و غذا می خوردن.
خلاصه یه نیم ساعتی همین طور دور خودمون می چرخیدیم تا
بالاخره با مشقت فراوان 2 متر سایه نصفه و نیمه پیدا کردیم و موکتمون رو اونجا پهن
کردیم. هوا خیلی گرم بود، واسه همین زود سفره انداختیم و مشغول ناهار شدیم. بعد از
ناهار هم تند تند یکم میوه و تنقلات خوردیم و کلی عکس گرفتیم و از اونجایی که سبزه
ای هم برای گره زدن و رها کردن در دامان طبیعت نداشتیم (به دلیل گندیده شدن سبزه
عید در طول تعطیلات و پرت شدن سبزه در دامان سطل زباله
)، توی کمتر از 1 ساعت 13 رو
به در کردیم و برگشتیم خونه.
خوبی 13 به در امسال این بود که فرداش روز ضد حالی نبود و
هنوز خبری از درس و کلاس و دانشگاه نبود. 13 به در من امسال روز 19 امه. چون از 20
ام دوباره باید برم سر کلاس و گرفتاری های دانشگاه دوباره شروع میشه.
امیدوارم 13 به در به شماها خوش گذشته باشه و سبزه هاتون رو
هم حسابی گره زده باشین و خیلی زود هم به مرادتون برسید. فعلا...
خوبه دیگه
مختصر و مفید. والا...........
مهم کنار هم بودن که کنار خونوادت بودی .همگی با هم بودین همه اعضا خونواده