اوج حواس پرتی!

این کامنت خانوم معلم: " یه بار کلاس پنجم امتحان نهایی یه سوالو ندیده بودم .. بعد از سر جلسه که پاشدم انقد گریه کردم که معلممون گفت بیا بنویس ... میدونم بلدی
هرچند خانومه همکار مامانم بود " من رو یاد یه خاطره ای از ترم اول دانشگاه انداخت، گفتم براتون نقل کنم...

ترم اول دانشگاه که بودیم درس شیمی عمومی با استادی ارائه شده بود که دوست صمیمی بابام بود و اتفاقا روز ثبت نام همراه بابام این استاد رو دیده بودیم و بابام کلی سفارشم رو پیش کرده بود که استاده هوام رو داشته باشه توی دانشگاه.

خوب از اونجایی که من خیلی پسر خوبی هستم و اصلا دنبال سوء استفاده از این موقعیت ها نیستم و کلا توی زندگیم نبودم تا به حال، در طول ترم هم کار خاصی نکردم که بخوام توجه استاد رو به خودم جلب کنم یا بخوام خودم رو باهاش صمیمی کنم که بعدا ازش نمره ای چیزی بهم بماسه.

خلاصه...ترم تموم شد و موقع امتحان پایان ترم شد...اول امتحان استاد گفت:

برگه ای که بهتون دادم 2 طرفش سوال داره، روی اول 8 نمره و روی دوم 12 نمره است. اونایی که میان ترمشون رو خراب کردن 2 طرف رو جواب بدن و اونایی که میان ترم رو خوب دادن فقط یک طرف رو جواب بدن ( که البته منظورش اون طرفی بود که 12 نمره داشت، چون میان ترممون 8 نمره بود).

نمی دونم حواسم اون لحظه کجا بود که مرتکب یه گیج بازیه استثنایی در تاریخ گیج بازی هام شدم!!!

بله...درست حدس زدید...من که میان ترمم رو خوب داده بودم و فقط می خواستم 1 طرف برگه رو جواب بدم، اون طرفی رو جواب دادم که 8 نمره داشت و خوشحال و شنگول، بادی به غبغب انداختم و 1 ساعت زودتر از تموم شدن وقت امتحان بلند شدم برگم رو تحویل دادم و رفتم بیرون. (حالا تصورش رو بکنید، که توی بهترین حالت که تمام سوالات رو درست نوشته باشم، 8 می گیرم و در نتیجه میفتم ! ، ولی خوب، من که حالیم نبود اون موقع).

خلاصه دیدم خیلی رو فرمم و امتحانم رو هم خوب دادم، برم یه سر بشینم تو سایت کامپیوتر و چرخی توی نت بزنم و سرگرم شم. یکم وب گردی و دانلود و ... . خلاصه بعد از 1 ساعت که خسته شدم، دور و ور ساعت 10 رفتم توی محوطه و دیدم چند تا از بچه ها از سر جلسه امتحان بلند شدن. رفتم پیششون تا در مورد امتحان صحبت کنیم. اما...

یه چیز درست از آب در نمیومد...

وقتی داشتیم سوال ها رو با هم چک می کردیم، من فقط از این ور برگه امتحان حرف می زدم و اون دو تا دوستم از دو طرف برگه... با خودم گفتم حتما اینا جزء اون دسته از بچه هایی هستند که امتحان میان ترمشون رو خراب کردن و خواستن جبران مافات کرده باشن که دو طرف رو جواب دادن...

همین طوری از دهنم پرید که، ای بابا، شما چه حال و حوصله ای داشتیدا، من با اینکه خیلی هم نمره میان ترمم خوب نشده بود، ولی فقط همون یه طرفی که 8 نمره بود رو جواب دادم

دوستام اینجوری نگام می کردن :

چی میگی احسان ؟!! راس میگی؟!

آره بابا. مگه شوخی دارم. یه طرفش رو خواسته بود جواب بدیم دیگه ؟!

احسااااااااان!!! چی میگییییییی!!! گرفتی ما رو ؟!

نه والا. چطور مگه ؟!

بابا جون، استاد که اول امتحان گفت!!! اونایی که میان ترم رو بد دادن دو طرف رو جواب بدن، بقیه اون طرفی که 12 نمره است.

من خشکم زده بود. نمی دونستم چی بگم !!

جدییییییییییییییییییییییی میگییییییییییییییییییییییییییی؟!!!!!!!!

آره بابا!!

حالا چیکار کنم؟

سریع برو به استاد بگو جریان از این قرار بوده، شاید بذاره دوباره بشینی سر جلسه!!!

با سرعت هر چه تمام تر از پله ها بالا رفتم و استاد رو که سر جلسه امتحان بود صدا کردم و گفتم که ماجرا از این قراره و من درست متوجه نشده بودم و ...

اونم گفت که وقت تموم شده و الان اینایی هم که نشستند باید پاشن دیگه.

و اینجا بود که اون خوش و وش روز اول من و بابام با این استاده کارساز شد.

استاد گفت: باشه...حالا بیا سریع برو بشین سر این کلاس هر چی می تونی تند تند بنویس...منم با اضطراب تمام در حالی که دستم کاملا می لرزید نشستم سر امتحان و با سرعت هر چه تمام تر هی چی بلد بودم رو نوشتم...استاد 20 دقیقه وقت اضافه داد تا من یه خورده بنویسم...بعدشم برگه ها رو جمع کرد...

خدا رو شکر به خیر گذشت و نمرم 11.2 شد!! نمره ای که هر چند از بقیه بچه ها خیلی کمتر بود ولی، اگر هر استاد دیگه ای جای این استاد بود بعید می دونم اجازه میداد بعد از 1 ساعت که برگم رو تحویل دادم دوباره بشینم سر جلسه امتحان و به سوالات جواب بدم...

و این طور شد که فهمیدم چقدر خوبه آدم این جور وقتا آشنا داشته باشه...

پ.ن1: ممنون خانوم معلم. من رو یاد خاطرات جوونیم انداختی!!

پ.ن۲ برای مسعود: اگر بخوای بیای کامنت بذاری که " آره دیگه، هیمن جوری درسا رو پاس کردی و ... " مجبور میشم ماجرای پاس شدن درس ریاضی مهندسیت رو تعریف کنم

پ.ن3 برای علی: اگر توی هم بخوای بیای حرف مسعود رو تکرار کنی مجبور میشم بگم چجوری ریاضی 1 رو پاس کردی


نظرات 4 + ارسال نظر
fardin شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ق.ظ http://hamsafareabadi.blogsky.com

salam
kheili bahal bood aival damet garm
bebakhshid kampioteram kharab shode farsi type nemikone
dar zemn man apidam montazere hozoore garmetan hastam
rasti ye soal:
az in saithaee ke in sheklakha ro dare mitooni behem moarefi koni
manoon misham

مهسا شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:16 ب.ظ

پس من به جای اون دو نفر مذکور مورد تهدید قرار گرفته میگم:" آره دیگه، همین جوری درسا رو پاس کردی و ... "

دارم برات... :دی

آسمون یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ب.ظ http://jaieposhtelabkhandha.blogfa.com

ای بابا مهندس! از شما دیگه انتظار همچین سوتی هایی و نداشتیمااا!!!
5 تا پستت رو با هم خوندم!

خسته نباشی
باعث زحمت شدیم : دی

shahla سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:44 ب.ظ http://shahla.tanha.com

salam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد