آموزش تصویری پخت بابوشکا در ۷ مرحله

بله دوستان عزیزم

جدیدا هر موقع به وبلاگم سر می زنید یکی از هزاران هنری که از هر کدوم از انگشتای دست و پام چیکه می کنه رو می بینید. این بار هم در روز جمعه که من این روز رو از این به بعد یعنی از تاریخ 30 مهر 89، روز خلاقیت و نو آوری و کشف استعداد های بالقوه و بالفعل نامگذاری می کنم دست به اقدامی غرور آفرین زدم و غذایی جدید و فوق العاده خوشمزه به نام بابوشکا رو پختم که آموزش اون رو در 7 مرحله به صورت تصویری برای شما ارائه میدم.

البته قبل از این که شروع کنیم این رو هم بگم، دقیقا عین یه برنامه آموزی نقاشی می مونه که نقاشه میگه: ببینید، به راحتی برس رو به اینجا و اونجا می کشیم و یک کوه می کشیم، ولی هر چقدر هم سعی کنید نمی تونید مثل اون نقاشه کوه رو بکشید، قدر متقین شما هم عمرا نمی تونید مثل من بابوشکا بپزید ولی سعی خودتون رو بکنید.

خانومای عزیز و آقایون محترم توجه کنید، در ضمن کاغذ قلم هم فراموش نشه:

لازم به ذکره که این آموزش بر اساس فرض " یک ماهیتابه دار بودن شما " ارائه میشه. اگر دو تا داشته باشید که دیگه عالی میشه.

مرحله اول و قبل از هر کاری اینه که گوشت چرخ کرده رو از فریزر در بیاریم تا یخش آب شه. که برای تسریع این فرایند می تونید گوشت رو با نایلونش توی یه ظرف آب گرم بذارید، مطابق شکل زیر:

 


مرحله دوم شستن سیب زمینی ها و پیازه که بسته به تجربه، ما در این آموزش از سه سیب زمینی و 1 پیاز درشت استفاده کردیم.

سیب زمینی رو پوست کنده و خلال می کنیم. اون ها رو توی ماهیتابه می ریزیم و تا حد ممکن ( چون من خیلی دوست دارم ) روشون فلفل سیاه یا خاکستری می ریزیم. نمک هم فراموش نشه.


 


مرحله سوم بعد از سرخ شدن سیب زمینی هاست. پیاز رو رنده زده، سیب زمینی ها رو از ماهیتابه خارج و به ظرف دیگه ای منتقل می کنیم. حالا پیازی رو که رنده زده بودیم توی ماهیتابه تفت میدیم.

 

توی مرحله چهارم گوشت چرخ کرده رو بهش اضافه می کنیم. گوشت و پیاز رو تفت میدیم. نمک + فلفل سیاه و قرمز و زردچوبه و هر چی ادویه داشتید بریزید توش. من فقط همینا رو داشتم.

 



توی مرحله پنجم به سراغ رب گوجه میریم. رب گوجه رو از یخچال بیرون اورده و هر چقدر دوست داریم به گوشت و پیاز اضافه می کنیم. در اینجا چون رب گوجه کم بود نهایتا همون 3 قاشق رو به مخلوط اضافه می کنیم. ترجیحا یک عدد گوجه هم رنده بزنید توش بدک نمیشه. حالا خوب مخلوط رو به هم می زنیم و اجازه میدیم تا قدری مواد با هم پخته بشه.


توی مرحله ششم سیب زمینی های سرخ شده رو به مخلوط گوشت و پیاز اضافه می کنیم و خوب به هم می زنیم. کار تقریبا تموم شده. کافیه 5 الی 10 دقیقه صبر کنید تا غذامون آماده بشه.

 


مرحله هفتم هم تزئین بسیار زیبای بشقاب غذا و خوردن بابوشکای بسیار لذیذی هست که در عرض یک ساعت پختیم.



نوش جان...

پ.ن 1: کار هر کس نیست خرمن کوفتن / گاو نر می خواهد و مرد کهن

تفسیر: کار هر کس نیست درست کردن بابوشکا / حداقل نیاز به مدرک کارشناسی ارشد مکانیک در گرایش تبدیل انرژی و یک دانشجوی با استعداد مثل من داره.

پ.ن 2: توی مرحله ای که می خواید پیاز رنده شده رو توی ماهیتابه داغ بریزید خیلی مواظب آب پیاز باشید. چون به محض اینکه توی ماهیتابه بریزیدش آب پیاز به همراه قطرات داغ روغن به این ور و اون ور پرتاب میشن و اگه به دست و صورتتون بخوره بد جوری جاش می سوزه.

پ.ن 3: یه نیم سایعت بعد از خوردن غذام، درب خونه به صدا در اومد. حدس می زنید کی بود؟ بله درسته. صابخونه بود. برام ناهار آورده بود دوباره. اینم عکسش:

 

نظرات 24 + ارسال نظر
sara جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ http://iransam.blogsky.com

salam
be manam sar bezan

مهسا جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ

همینطور پیش بری ورژن مردونه ی ریچل ری میشی

مهسا جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ب.ظ

چه با سلیقه ام تزئین کردی
حالا اگه یکی حامله باشه گذرش به وبلاگ تو با این همه غذا بیفته دلش بخواد تکلیف چیه؟!!

میاد اینجا براش درست می کنم

میلاد جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ب.ظ

صابخونه بت نظر داره.
با سلیقه ت خیلی حال کردم ولی بازم می گم صابخونه بت نظر داره. فرار کن


لطف داری
از راهنماییت ممنون
قرار دادمون یک ساله است
نمی تونم فرار کنم

احسان شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://kajopich.blogfa.com

تورو خدا نیگا ...
بچه رو به هزار امید و آرزو فرستادن در بلاد ترک که درس بخونه
نشسته هر روز دستور آشپزی مینویسه واسه ملت ...

آقا برنامه های علمیشو بیشتر کنین!

اکرم شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ب.ظ

واییییییییی چه خوشگل آفرییییییییییییین احسان
بالاخره داری یه چیزی یاد میگیری
فقط اشکال کارت این بود که پیازارو رنده کردی و همشو آب کردی
پیازو باید باکارد خرد کنی که له نشه

اها !! ممنون از راهنماییت
البته من بدم میاد ژیاز توی غذا پیدا باشه واسه این رنده اش زدم

فرناز شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:02 ب.ظ http://www.mochaleokhis.blogfa.com/

به به چه با استعداد
آقا آشپز میشه غذای درخواستی بدیم شما بپذین یاد بگیریم


بله میشه
چی میل دارین؟

علی شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ

ها ها
این یکی از ساده ترین غذاهایی بود که ما تو خونه دانشجویی درست می کردیم!!!
اسمش هم خوراک گوشت با سیب زمینیه. تازه می تونی قارچ و فلفل دلمه هم اضافه کنی

این فرق می کنه
این بابوشکاست
قارچ و اینا دیگه پیل نی

علی شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:39 ب.ظ

ولی خوب عجب حوصله ای داشتی ها . حسابی تزیین کردی!
قابل توجه خانم های که حوصله خانه داری ندارن! احسان از هر لحاظ آمادگی خودش رو اعلام می کنه!

علی راست میگه. بخش تزئین با من
کسی اعلام آمادگی می کنه ؟

علی یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ب.ظ

فقط بخش تزیینش با تو؟؟!!!
من گفتم احسان از همه لحاظ آمادگی خودشو اعلام می کنه

خانوم معلم سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ

فککنم تو از اونایی باشی که رو نون پنیرم سس می ریزن

آره ولی متاسفانه اینجا سس تند پیدا نمیشه
همش مجبورم سس کچاپ بخورم

خانوم معلم سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ب.ظ

واقعا یه کف مرتب به افتخارت می زنم
هرچند با این هنر نمایی هات حسابی رفیقت رو با خودت دشمن کردی و من هی تو رو می زنم تو سرش :دی ولی واقعا عالیه
موید باشی بابام جان
دور نباشد که فسنجون و ماهی و مرغ شکم پر هم بپزی

متشکرم
مسعود و این حرفا؟
اون مرفه بی درد؟
نذار بگم ...

خانوم معلم سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ب.ظ

ا
اینام که انگار عین کردا زرت و پرت اش دوغ میخورن
من اصلا دوس ندارم
امتحانش نکردم
کلا از غذاهای ابکی سفید دم میاد:دی

دم صابخونتون گرم
ینی میخوای بگی بعد این همه وقت هنوز دخترشون رو ندیدی؟:دی

من دفعه اول یکمش رو خوردم بقیه اش رو دور ریختم
ولی این دفعه خوشمزه تر بود
همش رو خوردم
شایدم ذائقه من داره مثل ترکا میشه

مزه اش یکم ترشه. یه بار بخور. ضرر نداره

چرا دخترشون رو دیدم یه بار. یعنی یه دختری دم ساختمون بود فکر کنم دخترشون بود. مطمئن نیستم
ولی اگه اونی باشه که دیدم بد نبود

خانوم معلم سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ب.ظ

سه غذا تو سه تا ظرف مختلف

اوهوم

مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

تو خجالت نمی کشی؟

مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

نه واقعا خجالت نمی کشی؟

مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

از ساعت 12:46 تا 13:40، یک ساااااااااااااااعت گیر این غذا بودی؟

مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

والله ما نصف عمرمون رو توی خونه تنها بودیم، دو سوته گوشت و سیب زمینی رو میزدیم تنگ هم، دو قاشق آبلیمو هم می ریختیم روش و می خوردیم، انقدر هم قر و فر نداشتیم
بابوشگا و ماموشگا و ....

مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

ول کن برادر من

مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ http://alichap.blogfa.com

این قرتی بازیا چیه


جوابت رو مفصل تو وبلاگت دادم

اکرم به مسعود سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ

خوب چیکارش داری؟بذار بچه خوش باشه

علی چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ب.ظ

می بینم که همچین دل ملت رو با این آشپزیت بردی؟!!!
همونطور که حدس می زدم

علی چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ

مسعود بیچاره که هنوز اینو نفهمیده!
احسان جان تو ادامه بده . موید باشی اینشالا! البته قطعا موید هستی ولی بیشتر موید باشی اینشالا

مسعود پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ http://alichap.blogfa.com

منظور علی چیه؟
من چیو نفهمیدم؟

احتمالا بعد از خوندن کامنت های من توی وبلاگت اون رو گفته
منظورش سیروسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد