خداحافظی با خونه قدیمی

خوب ظاهرا دیگه کم کم باید با این خونه و خاطراتش خداحافظی کنم. خونه ای که پارسال 27 شهریور ماه واردش شدم و الان بعد از 11 ماه احساس می کنم خاطراتی که از این خونه دارم بیشتر از خاطراتیه که از اتاق خودم که 14 ساله توش زندگی می کنم دارم.

دیروز حتی یه جورایی ناراحت بودم که دارم از اینجا میرم. حالا به گوشه گوشه خونه که نگاه می کنم خاطرات تلخ و شیرینی از یک سال گذشته که مثل برق و باد گذشت برام زنده میشه، که البته خاطرات شیرینش به مراتب بیشتره.

واسه همین توی این پست می خوام همون گوشه گوشه هایی رو که ازشون خاطره دارم بنویسم تا هیچ وقت یادم نره این یک سالی رو که اینجا گذروندم.

 



1.       لرزه گیرهای آینه!

روز اولی که این خونه رو قولنامه کرده بودیم با بابام و دوستش دنبال خرید وسایل خونه بودیم که این وسط یه آینه هم خریدیم. ولی وقتی وارد خونه شدیم و چشممون به 3 تا آینه ای (به جز آینه دستشویی) که توی خونه بود خورد، از خریدش پشیمون شدیم. یکی از این آینه ها کنار در ورودی بود و همیشه اونجا موهام رو شونه می زدم. مشکلی که این آینه داشت این بود که به شیشه پنجره تکیه داده شده بود و زیرش هم سنگ طاقچه پنجره بود. اوایل این مورد مشکلی به نظر نمیومد ولی کم کم خودش رو نشون داد. و اونم وقتی بود که صبح علی الطلوع صابخونه یا پسراش میومدن توی حیاط و ماشینشون رو روشن می کردن. اون موقع بود که این آینه شروع می کرد به لرزیدن و چنان صدایی از خودش در میاورد که من رو از خواب بیدار می کرد. پس چاره کار این بود که یه جوری صدای گوش خراش لرزش آینه حذف بشه. نمی دونم چرا ولی ظاهرا دم دست ترین گزینه همینی بوده که توی عکس می بینید. زیر آینه هم یه تیکه مقوا گذاشتم و دیگه از صدای لرزش آینه خبری نبود!

 



2.       جوکرهای به ارث رسیده از مستاجر قبلی

همون روز اولی که وارد این خونه شدم دو تا جوکری که از پاسور های مستاجر قبلی جا مونده بودن توجهم رو جلب کرد. من هم اون جوکر ها رو با احترام تمام نگهداری کردم و حالا که دارم از این جا میرم دو تا جوکر به اونها اضافه کردم و برای نفر بعدی به ارث میذارم. باشد که این جوکر ها کل عرض لبه پنجره رو پر کنند.

 



3.       سینک ظرف شویی دردسر ساز

این سینک و متعلقاتش بیشترین دردسر رو برای من درست کردن توی این یک سال. اولین دردسرش که همون روز اول اتفاق افتاد و ترکیدن شیلنگ زیر ظرف شویی و پر شدن کل آشپزخونه از آب بود. دردسر دومش به دنبال چکه کردن سینک ظرف شویی توی کابینت زیرش بود (که بعد از مدتی فهمیدم و اون وقت دیگه زیر قابلمه هام که اون جا نگهداری می کردم کاملا زنگ زده بود) و ماجرای دردسرش هم از این قرار بود که یه دفعه که بابام اینا اومده بودن اینجا سعی کردن خیلی ریشه ای مشکل چکه کردنش رو حل کنن که در این حین یکی از شیر های اصلی زیر ظرف شویی شکست و تا درست شدنش کل آشپزخونه رو آب برداشته بود! (چون شیر فلکه اصلی توی پارکینگ ساکن طبقه سوم بود و ایشون خونه نبود و کسی هم کلید پارکینگ رو نداشت)

 



4.       آب چکان همیشه کج آشپزخونه

این آب چکان هم در نوع خودش پدیده ای بود. به خاطر اینکه از 3 طرف به دیوار وصل بود و از یه طرف آزاد، چه سنگین بود چه سبک، همیشه کج بود. اون اوایل خیلی احتیاط می کردم که یه وقت ظرف هام از توش نیفته و بشکنه ولی کم کم پی به قدرت بالای اون سه تا پیچ بردم و به این نتیجه رسیدم که این آب چکان تحمل بیشترین بار ظرف ممکن رو داره و مشکلی براش پیش نمیاد.

 



5.       لونه مورچه ها

این مورچه ها هم بساطی شده بودن. روز اول که وارد خونه شدم خونشون توی اتاق بود. ولی ظاهرا کم کم به این نتیجه رسیدن که بیان و کنار آشپزخونه اقامت کنن که این مسئله هم چندان به مذاق من خوش نمیومد و نتیجه این تجمع بی جاشون هم تلاش بی وقفه من در ریشه کن کردن مورچه از اون محل بود که بالاخره با تلاش شبانه روزیم به این مهم دست پیدا کردم.

 




6.       سنگ لای در اتاق

این سنگ که از مستاجرین پیشین به ارث رسیده بود اساس تعادل سیستم بند رختی بود که بابام توی اتاق بنا کرده بود. این سنگ جلوی بسته شدن در اتاق و در نتیجه شل شدن بند رخت رو می گرفت. الحق که سیستم بی نظیری بود این سیستم بند رخت توی اتاق!

 



7.       ضربه گیر پشت در دستشویی

این ضربه گیر استثنایی که کاری از گروه تحقیقاتی خودم بود در جهت حفظ سلامتی گچ دیوار صابخونه بنا شد. مواد اولیه این کار هم از پاکت نامه های پستی و چسب نواری تهیه شد (نکته: پاکت های پستی توشون پلاستیک ضربه گیر داره) و طی سعی و خطاهای بسیار، موفق شدم مقدار مناسبی از این ضربه گیر ها رو در اون محل تعبیه کنم تا تاب مقاومت در برابر هر گونه ضربه ای رو داشته باشه، چه شما خیلی ریلکس در دستشویی رو باز کنید و اصلا به دیوار برخورد نکنه، چه انقدر عجله داشته باشین که با قدرت تمام در رو باز کنید و در به شدت به دیوار بخوره. مطمئن باشید که توی هر دو حالت امتحانش رو پس داده.

 




8.       شیر فلکه مخفی صابخونه

تا مدت ها از وجود همچین شیری توی خونه ام بی خبر بودم تا با فرا رسیدن زمستون و باریدن اولین برف ها، موقعی که صابخونه پیچ گوشتی به دست و انبر به اون دست اومد در خونه من، از وجود این شیر مخفی با خبر شدم. این شیر، آب حیاط رو قطع می کرد و ضرورتش هم در حدی بود که اگه بسته نمی شد توی یخ بندون ها به ترکیدن لوله های توی حیاط منجر می شد.

 



9.       موزاییک کنده شده کف خونه

کشف محل این موزاییک کاری تیمی از من و بچه ها بود. اهمیت پیدا کردن محل دقیق این موزاییک و راه نرفتن روی اون هم واسه وقتایی بود که بچه ها اینجا بودن و شب می خوابیدن و صبح یه نفر می خواست بره دستشویی و صدای تقققققه بلندی که با راه رفتن روی این موزاییک ایجاد می شد خواب همه رو به هم می زد.

 



10.   موز دونی

این سیستم موز دونی هم بر گرفته از سیستم مشابهی بود که توی میوه فروشی ها برای نگهداری بیشتر موزها تعبیه شده بود. با این کار و با آویزون کردن خوشه های موز در هر چه بیشتر نگهداری کردن اون ها تلاش می کردم.

 

این ها بخشی از چیزهایی بود که باهاشون خاطره داشتم. بقیه موارد رو فرصت ندارم بنویسم و التبه از درجه اهمیت کمتری هم برخوردارن. از صبح تا حالا دارم وسایلم رو جمع می کنم تا فردا که اسباب کشی بکنیم.

توی خونه جدید تا یکی دو هفته اینترنت نخواهم داشت. پس تا اون موقع خداحافظ همگی...

نظرات 10 + ارسال نظر
آرام جان دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:33 ب.ظ http://aram-jan.blogfa.com

سلام!
خونه نو مبارک
خدا رو شکر که هم ارزونتره و هم نزدیکتر به دانشگاه!
توی حیاط این یکی هم درخت میوه وجود داره که خوش خوشانت باشه از میوه مجانی
خاطرات جالبی داری
تجربه خونه عوض کردن ندارم
ولی یادمه پارسال که میخواستم از اتاق هتل بیام بیرون یه نگاه پر بغض داشتم!
آخرین لحظه که خونه رو نگاه میکردم هر گوشه اش خاطرات چند روزی که توش بودم میدیدم!
درکت میکنم توی این مورد!
خوش باشی و سرحال!

سلام
ممنون
آره هم جاش خوبه هم خود خونه
آررره بی صبرانه منتظرم برسیم اونجا حسابی از میوه هاش برسم
اوممم منم دلم واسه اینجا تنگ میشه

اکرم چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

پس بالاخره با دختر صاحب خونه خداحافظی کردی؟؟

نه ندیدمش تا باهاش خداحافظی کنم

فرانک چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://onlystarlove.blogfa.com/

بابا مهندس.تو دیگه کی هستی؟؟؟؟
عالی بود ابتکاراتت.الحق که ایرانی هستیمغزت خوب کار میکنهمطالبت عالی و با مزه بود خونه جدید بهت خوش بگذره احسان زیاد میوه نخوریا دل درد میگیری شوخی کردم .خیلی قشنگ بود .میسی

چاکرتیم
ممنون لطف داری
چشم. میوه هم به اندازه می خورم

صبا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ

دروود
آره حق باشماست کاملا درک میکنم بااینکه4ساله به خونه جدید اومدیم ولی هنوز که هنوزه خواب اون خونه رو میبینم.
امیدوارم تو خونه جدید بهترین خاطره هارو داشته باشی

درسته. خاطرات به این زودی فراموش نمیشن. مخصوصا اگر خاطرات خوب باشن
ممنون

آرام جان جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ http://aram-jan.blogfa.com

سلام
خوبی؟
نماز و روزه ات قبول باشه
خونه جدید خوش میگذره؟
آقا بیایم کمک؟
جدی میگم؟
فکر نکنی شوخی میکنما!
جدی جدی جدی جدی
جای نوشته هات توی کامنتدونیم خالیه
زودتر بیا پرش کن

سلام. مرسی
نماز و روزه های شمام قبول باشه
آره بد نمیگذره. جای شما خالی
مرسی. ممنون. همه چی رو چیدیم دیگه. دستت درد نکنه
چشم حتما میام

یکی یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ق.ظ

عرض ادب و احترام

ممنون

دخترک سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ق.ظ

انقد از پست قبلیت شوکه شده بودم که یادم رفته بود بیام اینو بخونم
خونه ی جدید مبارک باشه، ایشالا صاحب خونه شی.
کاش نفر بعدی هم جوکرها رو نگه داره و دور نندازه!!

عجب!
ممنون. انشاالله
آره خدا کنه دور نندازه

خودم سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ

سلام .چطوری؟
خونه جدید مبارک. لااقل اون ظرفا رو میشستی تنبل. موز دونی و کلی کیفیدم

حالا اگه سربازی نرفتی ولی اینجا خوب داری مرد میشیا

سلام. مرسی. تو چطوری خودت؟
ظرف ها رو کامل شستم.
خونه رو هم یه بار کامل جارو زدم
سینک ظرف شویی رو هم شستم
حموم و دستشویی رو هم با جوهر نمک شستم
بعد کلید رو تحویل دادم

بله دیگه. تجربه های زیادی کسب کردم توی این 1 سال

آرام جان جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://aram-jan.blogfa.com

سلام!
خوبی؟
خوش میگذره؟
آقا ما آپیدیم اگه وقت سر خاروندن داشتی نخارون! بیا وب من


سلام. خوبم.
چشم

ویدا شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:16 ب.ظ

واووو واقعا مبتکری تو!!
چند روزی هم بیا خونه ما مشکلات مون رفع کن.

این روحیه همه چی خوبه یا خوبش میکنم قابل تحسینه.

چاکرتیم
چشم. حتما
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد