تدریس خصوصی ۵ ساعت ۱۴۰۰ تومان!

بعضی وقتا بعضی چیزا توی بعضی شرایط روی بعضی از افراد تاثیراتی داره که حاضرن بعضی کارها رو برای دست آوردن اون چیز انجام بدن. حتی بعضی از کارهایی که شاید بعضی از افراد با شرایط خیلی بهتر از اون هم راضی نشن اون کارها رو انجام بدن و شاید هم برعکس بعضی افراد پیدا بشن که توی بعضی شرایط که حتی بدتر از بعضی از شرایط حالت اوله بعضی از اون بعضی کارها رو برای رسیدن به بعضی از اون بعضی چیزاها انجام بدن. (اوووف چه فلسفی شد)

توی این پست می خوام یکی از اون بعضی ها رو بهتون معرفی کنم.

بعضی افراد هستن که بعضی کارها رو برای بعضی مقاصد انجام میدن. مثلا بعضی ها در ازای انجام دادن بعضی کارها انتظار سود آوری مالی دارن.

بعضی ها هم هستن که در ازای انجام بعضی کارها انتظار سود آوری معنوی دارن و به بعضی از مزایای دیگه که بعضی هاش می تونه مزایای مالی باشه توجهی ندارن.

پس کلا بعضی ها جزء دسته یک و بعضی ها جزء دسته دو هستند.

حالا بعضی ها وجود دارن که البته تعدادشون خیلی کمه و اون بعضی افراد، افراد نادری هستن که این وسط نه به دنبال پول و نه به دنبال سود معنوی بلکه به دنبال دسته دیگری از سود آوری هستن. و اون دسته افراد دنبال چیزی نیستند جز: بستنی یخی!

بله درست شنیدید! بستنی یخی!

احتمالاً آب میوه‌ی سرد شده که توی خیلی از کشورهای جهان از جمله چین از ۳۰۰۰ سال پیش شناخته شده رو می تونیم جز اولین بستنی ها بدونیم. طبق اطلاعات موجود، رومی‌های قدیم از برف کوه‌ها برای سرد کردن آب میوه استفاده می‌کردند. از اون تاریخ تا قرن هیجدهم میلادی، مدارک زیادی در دست نیست، تا این که مارکوپولو سیاح مشهور ونیزی توی بازگشت از سفر مشهورش به آسیا اطلاعاتی در زمینه‌ی ساخت شیرینی از شیر منجمد(احتمالاً نوعی بستنی میوه‌ای امروزی) رو همراه خودش از چین آورد.


توی ایران هم بستنی از قرن نوزدهم و بعد از سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا شناخته شد و توی سال آخر حکومت ناصرالدین شاه بستنی توی ایران متداول شد و گفته میشه توی اون زمان معروف ترین بستنی فروشی تهران بستنی فروشی ممدریش بوده...


خلاصه گذشت و گذشت و گذشت و هی علم و فناوری پیشرفت کرد تاااااااااااا بستنی شد به شکل امروزی که می بینیم. از بستنی میوه ای و کاکائویی و چوبی و قیفی و حصیری و اسپیرال و مگنوم و مغز دار و شکلاتی و دو رنگه بگییییییییر تااااااااااااااااا بستنی یخی !


یادمه اولین باری که بستنی یخی خوردم حدود 5 یا 6 سالم بود. اون موقع یه بقالی نزدیک خونمون بود که آب میوه رو توی یه کیسه فریزر می ریخت و توی فریزر میذاشت و وقتی آب میوه ها یخ می زدن اون ها رو به ملت می فروخت که البته اون موقع هم یادمه خیلی خوشمزه بودن!


اما از دو سال پیش، بستنی یخی و یا بهتر بگم خوردن بستنی یخی با شکل تازه ای برای من و مسعود معنا پیدا کرد

و اون هم وقتی اتفاق افتاد که توی ترم 6 و توی اون گرمای بعد از عید بستنی یخی پرتقالی دایتی رو کشف کردیم!

اون موقع بستنی یخی دونه ای 100 تومن بود. من و مسعود هم در اقدامی به یاد ماندنی چیزی حدود 10 تا بستنی یخی خریدیم و همش رو یک جا خوردیم. واااااای که چه کیفی هم داد.

سال بعدش بستنی دونه ای 150 تومن شد. خوب قطعا با این حساب، خوشمزگی بستنی قدری تحت الشعاع این مسئله قرار می گرفت ولی باز هم جای شکرش باقی بود و ما هم به قدر کفایت از اون بستنی ها خوشمزه خوردیم!

گذشت و گذشت تا همین 1 هفته پیش!

مسعود نیومده بود دانشگاه و من تنها به طرف بوفه می رفتم. به همه چی فکر می کردم جز اینکه وارد بوفه شم و ببینم عمو بوفه ای داره بستنی یخییییییییی می خوره!!!

عمووووووووو

بستنییییییییییی یخییییییییییییی!

می خوااااااااااااام

اما ...! امسال دونه ای 200 تومن شده بود و قطعا مزه دو سال پیش رو نمی داد

اما خوب چه می شد کرد! خریدم ! خوردم ! به به ! چه طعمی ! به به ! چه عطری چه بویی هووووووممممممم

فوری مسعود رو از طریق اس ام اس از وجود این بستنی ها مطلع کردم و اون هم که حسابی ذوق زده شده بود این جور شروع کرد:

-          اگه فردا بیام دانشگاه چند تا برام می خری؟

-          والا امسال مثل اون سال نیست. یه ذره گرون شدن. همون یه دونه برات می خرم کافیه

-          نه پی فردا هم نمیام

-          حالا قهر نکن! چند تا می خوای؟

-          حالا میام صحبت می کنیم!

فردای اون روز نرفتیم دانشگاه. روز دوشنبه که رفته بودیم دانشگاه قرار شد مسعود قرار شد یکم به من مقاومت مصالح درس بده!

وقتی درس خوندن تموم شد مسعود که واقعا چشمی به مال دنیا و پول و این چیزا نداره ازم خواست که در ازای درسی که بهم داده بهش پیتزا / ساندویچ بدم! من هم که از این حرفش واقعا تحت تاثیر قرار گرفته بودم و اشک تو چشم هام جمع شده بود کلی باهاش چونه زدم که به بستنی یخی راضی بشه. اما...! به نظرتون به چند تا بستنی یخی راضی می شد؟!


-          مسعود پاشو بریم بوفه من بستنی یخی بگیرم بخوریم حالشو ببریم

-          چند تا می خری؟

-          1 دونه تو 1 دونه من

-          نه بابا من نمیام

-          د پاشو بریم بابا. لوس نشو

-          برو بگیر بیار اینجا بخوریم

-          آب میشه بابا. پاشو بریم 2 تا می خرم برات

-          نه نمیام

-          پاشو دیگه. 3 تا می خرم !!

-          نچ نمیام

-          ای بابا ! 4 تا می خرم برات. واسه خودم 3 تا می خرم. بریم؟

-          4 تا می خری؟

-          آره بابا. پاشو بریم

-          بریم

-          ...

-          سلام عمو بوفه ای. 2 تا بستنی یخی شاتوتی میدی؟

-          سلام عمو بوفه ای. 2 تا بستنی یخی شاتوتی دیگه میدی؟

-          سلام عمو بوفه ای. 3 تا بستنی یخی شاتوتی دیگه میدی؟

-          همه اینا رو خوردین؟

-          آره بابا

-          خوب مسعود طبق قرار برای تو 4 بستنی و برای خودم 3 تا خریدم. پاشو بریم دیگه.

-          ببین احسان. ریاضی مهندس هم بهت درس میدم. خوب؟ کنترل هم بهت درس میدم. ریاضی 1 و 2 هم درس میدم بهت. خوب؟ 4 تا بستنی یخی دیگه برام بخر

-          برو بابا !!! چه خبرته دیگه !!! خودم می خونم اونا رو !!

-          نه احسان. این کارو با خودت نکن. بیا 4 تا بستنی یخی دیگه برا من بخر جمعشون بشه 11 تا بریم تیم ملی!!!!

-          جااان؟!

-          بخر دیگه. قول میدم خوب همه درسا رو یادت بدم. آفرین. بخر دیگه

-          سه تا برات می خرم. یکی هم برا خودم

-          باشه قبوله

و این شد که دوباره بستنی خریدم!!

دوست داشتم اونجای بودین و می دیدین.

مسعود داشت از سرما می لرزید. .

یکی نیست به این بشر بگه کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته

خلاصه به هر زحمتی بود 3 تا بستنی دیگه رو هم خورد تا قیافش این شکلی بشه:



(در این تصویر می تونید اوججججججججج رضایت روحی، جسمی، داخلی، بیرونی،ظاهری و باطنی رو در چهره مسعود مشاهده کنید)

اینجاست که آدم متوجه میشه بعضی ها برای خوردن بستنی یخی حاضرن هر کاری بکنن و حتی به قیمتی ساعتی 280 تومن تدریس خصوصی کنن! *


در آخر هم یک شعر به مناسبت خوردن بستنی یخی گفتم که براتون می نویسم:

 

وااااااااای که چه فاز بدی

کاشکی میشد ازون اول بستنی یخی رو به من ندی

وااااااااااای که چه حس بدی

چه فاز بدیه وقتی نیستی! اوهو هو

چه فاز بدیه وقتی نیستی! اوهو هو

چه فاز بدیه وقتی میگم پیشم بمون نرو تو تو روم وا میستی!

من می بینم آیندمون رو ، تو فقط بستنی یخی می بینی


پ.ن: مسعود با احتساب روز یکشنبه که رفته بودم خونشون و اونجا هم یکم بهم درس داد مجموعه 5 ساعت بهم درس داد و قیمت 7 بستنی یخی که خورد 1400 تومن شد که به عبارتی میشه ساعتی 280 تا تک تومنی! واقعا که می ارزه !

پ.ن 2 : عکس دوم واقعا در شرایط سختی گرفته شد. حدود 10 تا دختر و پسر توی سالن بوفه نشسته بودن و داشتن به کار ما که کاغذای خالی بستنی رو روی میز چیده بویدم می خندیدن. دو ساعت با مسعود چونه زدم تا راضی شد سرش رو بذاره روی میز تا من ازش عکس بگیرم


پ.ن ۳: به دلیل بیش از حد مضحک بودن عکس دوم، ناچار به ویرایش این عکس شدیم

نظرات 16 + ارسال نظر
سجاد پنج‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ب.ظ

وقتی لینک وبلاگ خودمو اینجا دیدم اشک در چشمانم حلقه زد و به ناگاه بغض تمام وجودم را گرفت
احسان پسرم از تو سپاسگذارم
تویی تنها که میفهمی
هنوز هم در این دنیای جیز مردانگی هست
رفاقت هست
شنیدم پیتزا هم هست

ما هم شنیدیم استخدام شرکت نفت شدی : دی
آقا تبریک میگم
شیرینی نمیدی؟ :دی

سجاد جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ

تو مثل اینکه جنبه سپاسگذاری نداری

میلاد شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

اگه ازش بخوایم اون کاریو که قراره تو بلژیک انجام بده همین جا انجام بده. به نظرت چند تا بستنی کفایت می کنه؟

بعید می دونم بیشتر از ۴ یا ۵ تا بستنی بخواد
از من میشنوی ارزشش رو داره
من حاضرم تا ۶ تا بستنی هم بدم اون کار رو انجام بده واسم : دی

فرشاد شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ http://www.irtools4u.com

ایول احسان کلی خندیدیم
حالا جون فرشاد چندتا بستنی بدم راضی میشی صندلی داغ منو بیخیال شی ؟

داری به من پیشنهاد رشوه میدی؟!
عمراااااااااااااا

مهدی یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.irtools4u.com

به جون خودم سرما خورددم در حد پاراالمپیک! ولی با این تفاصیلی که تو از بستنی یخی کردی، لازم شد یه دستی به بقالی سر کوچمون برسونم.

میلاد دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ب.ظ

فقط قبلش باید چندتا بستنی بش بدیم راضیش کنیم بره دندون پزشک دندون مصنوعی بذاره. اینجور مطمئن تره. دیگه دندوناشم خراب نمیشه.

خانوم معلم چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ب.ظ

با این دو پست اخر خدایی مطمئن شدم دیگه که اون عمه محترم بنده بود که روزی روزگاری قصد رژیم گرفتن داشت

خانوم معلم چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ب.ظ

من تا حالا از اینا نخولدم
دوس می دارم

خانوم معلم چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:33 ب.ظ

نه
وایسا بینم
خدایی
نه نه
مثلا مهندسی
نه
خجالت نمی کشین شما دو تا
روی میز با خودکار خط خطی می کنین ؟

خانوم معلم چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:34 ب.ظ

هااااااااااااااااااا؟

خانوم معلم چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ب.ظ

دیگه یه کوچولو مونده تا کنکور ها
به جای این شیطونیا یکم درس بخونین
افلین پسرای خوب

آرون چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

پس من جز هیچ کدوم از این دسته ها قرار نمی گیرم! عجب موجود عجیبی هستم من! خودم نمی دونستم!!!!!!!

یکی از اونایی که قبلا وبلاگ تو میخو پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ

هنوزم واسه خودت در نوشابه باز میکنی

یکی از اونایی که قبلا وبلاگ تو میخو پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ب.ظ

مسعودم همچین خوش عکسه

مسعود پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:31 ب.ظ

الان این بالایی به من فحش داده؟ :دی

پری پاتر شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ

وااااااای الان جواب کامنتمو دیدم!
خوب شد دیر نشد !
میشه شرایط ثبت نام را بفرمایید ؟؟؟؟ من آماده ام

چون مسعود شما رو ضمانت کرده شرایطتون خیلی راحت تر از بقیه است
فقط این موارد رو باید داشته باشید:
دو قطعه عکس ۳ در ۴ که حد اقل تو تصویر یک جای چاقو روی صورتتون باشه
داشتن حداقل سه مورد اقدام به زورگیری با تاریخ و ثبت رسمی در رزومه کاری
پرداخت حق ثبت نام به مبلغ ناقابل ۵۰ هزار تومان که صرف تهیه امکانات زیرساختی برای خود شما میشه

با داشتن این مدارک در ساعات غیر اداری به وبلاگ مراجعه کنید و مدارکتون رو تحویل بدید
به محض دریافت مدارک به شما گواهینامه رده C داده میشه و می تونید کارتو نرو شروع کنید
پشتکار در کار مساوی است با گرفتن گواهی بی و بعدش هم گواهی آ که بعد از اون عضو وی آی پی میشید و می تونید از حقوق و مزایای MEIA استفاده کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد