اینباکس!

اینجوری شو دیگه ندیده بودم!!

فرض کن ساعت 12 ظهره...

رفتی تو سایت دانشگاه می خوای یه کم اینترنت کار کنی...

همه سیستم های مشغولن و هیشکی هم قصد بلند شدن نداره...

یه رفیقی چیزی هم نیست که بخوای بلندش کنی و بشینی سر جاش...

تو همین موقع در حالی که داری سیستم های همه رو چک می کنی که ببینی کی داره کارش تموم میشه چشمت می خوره به یه نفر که:

یه نفر رو دیدم که فقط یک صفحه وب باز کرده

صفحه یاهو میل بود

اینباکس: 0 نیو مسیج

داخل اینباکس ( لیست ایمیل ها):

1. از طرف یاهو

و دیگه ایمیلی نبود

خوب...

با دقت نگاه کردم ببینم چی کار می خواد بکنه

زد رو Compose و تو قسمتی که ایمیل دریافت کننده رو می نویسیم نوشت: hhhh !!!

CC: bbbb و Bcc: aaaa !!!

Subject: sadfhgsd

متن ایمیل: تبددیتبشدسدزبصثازضصافدضصنتثدئبشسیکبی

پاکش کرد

دوباره نوشت

پاکش کرد و این بار فونتش رو بزرگ کرد و نوع فونت رو تغییر داد

متن ایمیل: صهثعقاغفضقغفهقثفغض

پاکش کرد

برگشت به اینباکس

یدون اینکه ایمیلی رو انتخاب کنه هی می زد فوروارد!!!!!!!

و یه سری کارای احمقانه دیگه هم کرد که نمیگم بهتون

خلاصه هر چی سعی کردم به خودم فشار بیارم شاید یه دلیل منطقی برای کارش پیدا کنم چیزی به ذهنم نمی رسید

به نظر شما همچین آدمی در سلامتی کامل به سر می بره هو؟!

انقدر دلم می خواست یه پس گردنی محکم بزنم به یارو تا دفه بعد این جوری مردم رو الاف نکنه...

آخرش هم مجبور شدم برم پشت یه سیستمی که مونیتورش خرابه بشینم ( این مونیتور ظرف 30 ثانیه اشک آدم رو در میاره، میگی نه بیا دانشگاه نشونت بدم )

 

پ.ن: خلاصه پست برای اونا که حوصله ندارن بخونن: چیز خاصی ننوشته بودم. یه احوال پرسی دوستانه بود و عید 87 رو پیشاپیش تبریک گفته بود. شما خودتو اذیت نکن. دیسکانکت شو اینترنتت هدر نره. بیکاری ها. نکنه می خوای همه این پست رو بخونی؟؟!!

 

بابا بگیر بخواب. بیکاری ها!!

اعتیاد...

به اینترنت...

خیلی چیز بدیه...

من از اون روز که تعطیل شدم خواب ندارم...

هر روز مثل دیوونه ها ساعت ۷:۳۰ دم در دانشگاه ایستادم تا در رو وا کنن برم اینترنت کار کنم...

و دیروز...

رکورد دانلود رو شکستم( تیم )...

۵ گیگا بایت دانلود در ۱ روز...

پ.ن: این کوتاه ترین پست عمرم بود. بعدیش طولانیه

SmS

سلام

مدتیه که دوباره فعالیت SmS ایم رو از سر گرفتم ولی نه اینجا بلکه توی یک انجمن...

این آدرس انجمنه:

irapidshare.net/forums

بخش SmS

http://irapidshare.net/forums/forumdisplay.php?f=13

من مدیر بخش SmS هستم

اگه بیاین اونجا و بازدید کنین خوشحال میشم

منتها اول باید عضو بشین که کاری هم نداره...

فعلا بای

آنالیز تحلیلی، ابعادی عبور یک شهروند اندیمشکی از خیابون

حتما تو طول روز همه شما پیش اومده که ا زخیابون های زیادی رد بشین...

بعضی از خیابون ها تقاطع 4 راه های اصلی هستند و با گذاشتن چراغ قرمز و خط کشی عابر پیاده در اونها، عبور و مرور برای ماها آسون شده...

بعضی از خیابون ها کوچیک هستند و با کمی دقت میشه راحت از این ورشون رفت اون ورشون...

بعضی از خیابون ها تو شهر های  بزرگ، یه کم خطرناک هستند و برای عبور از سمتی به سمت دیگشون از پل های هوایی یا مسیرهای زیر گذر استفاده میشه...

اجازه بدین مسئله رو یه کم دقیق تر بررسی کنیم

در این جا از طریق نرم افزار گوگل ارث برای شما تصاویری زنده از سطح روستای اندیمشک پخش می کنم...

لازم به ذکره که این تصاویر به صورت خودکار رفرش می شن و کاملا به روز هستند...

خلا...منظومه شمسی...کره زمین...آسیا...ایران...خوزستان...نقطه(روستای اندیمشک):

همون طور که تو تصویر می بینین من تو ماشین بودم و ساعت حدود 17:45 پی ام بود...

می خواستم میدون رو دور بزنم بپیچم به چپ

یه روستاوند اندیمشکی می خواست از محلی که نشون دادم به مقصد مشخص شده بره

سوال...

شما که مثلا تحصیل کرده این خیر سرتون

اگه اونجا بودین از کدوم یکی از مسیر هایی که تو شکل هست می رفتین؟؟؟

خوب فکر کنین

لابد میگین ما آدم های شخیصی هستیم و از یکی از دو مسیر ترکیبی آبی و قرمز می رفتیم ولی...

می دونم همتون می گین طبق قضیه فیثاغورس و نامساوی مثلثی مسیر کاملا قرمز رو که از وسط میدون رد شده انتخاب می کنیم

و در همین جاست که شما به مقام اندیمشکی بودن نائل میشین...

 

آخه مرد مومن، زن مومن پس انصافت کجا رفته

آخه ... ولات اینم شد مسیر

از وسط میدون همین جوری سرت رو بندازی پایین با خانمت که روی هم فکر کنم 170 سال عمر می کردن با عصا و با سرعت اپسیلون صفر از خیابون رد شی؟

خوب نمیگی این ماشین هایی که پشت سر شما هستن اعصابشون خورد میشه یهو هوس می کنن بزنن لهتون کنن؟؟؟!!!

خوب نامردا لا اقل از وسط میدون میگذشتین...

خوب لااقل بوق که می زنیم برین کنار...

من آخرش از دست این لرا خودم رو می کشم!!!!!!!!

ولم کنین بابا اعصابم خورد شد...

 

رانندگی به روش حدس و خطا با تقریب مرتبه چهارم رونگ کوتا!!

با توجه به رشد روز افزون علوم مختلف به خصوص ریاضیاتُ بشر همواره به دنبال راه هایی برای حل ساده تر مسائل علمی و عملی و کم کردن خطاهای محاسباتیه که در این راستا ما هم یه درسی به اسم محاسبات عددی داشتیم که خیلی درس باحالیه و استادش هم خیلی آدم باحالیه...(حالا خیلی هم باحال نیست ولی خوب...)

خلاصه می گفتم

من وظیفه خودم دونستم که یه آگاه سازی برای شما در این زمینه انجام بدم و شما رو با روش های حل عددی آشنا کنم...

رانندگی به شیوه حدس و خطا:

از اونجایی که مهندسان شهرسازی در دزفول بسیار کارکشته هستند و از علوم بسیار مدرن روز در طراحی و ساخت شهر قشنگمون استفاده می کننُ منطقه های جدید دزفول اصلا یه چیز دیگس. همچین حالی به حولی میشی وقتی میری توشون. میگی اااه پسر... چه مهندسی دقیقیُ چه ظرافتیُ چه مهارتی و خلاصه چه ... ای

از قضا دیروز قرار بود برم دم خونه یه بنده خدایی که خونشون تو یکی از همین مناطق قشنگ به نام فرهنگ شهر بود.

آدرس از این قرار بود:

فرهنگ ۲۰ شرقی تقاطع هنر ۹ به بن بست که رسیدی همون طوری ادامه بده پلاک... درب کرمی دیوار گرانیت (آخه ... ولات به بن بست که رسیدم چی رو ادامه بدم؟؟!!!)

نکته: «بن بست های دزفول در مواقع مورد نیاز باز می شوند و بطور خودکار بسته می شوند...»

ماشین رو گلنیدم وندم راه(این تیکش زبان اصلی بود!) رسیدم به اول فرهنگ شهر و با دقت خیابون ها رو چک می کردم که اشتباهی نرم...

فرهنگ ۱

فرهنگ ۲

۳و ۴و ۵و ...

فرهنگ ۱۸و ۱۹و ۲۱!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پس ۲۰ چی شد؟؟!!!

دنده عقب گرفتم آروم آروم اومدم ببینم کی ۲۰ رو جا گذاشتم!!

رسیدم به ۱۹ و خبری از ۲۰ نبود!!

آخه اچه؟؟!!

مگر ممکنه؟

یعنی میگی یادشون رفته فرهنگ ۲۰ رو بسازن؟؟!

مگه ممکنه؟

رفتم تو فرهنگ ۲۱ به دنبال پلاکی که داشتم گشتم گفتم شاید اون نزدیکی ها باشه پیداش کنم... ولی خبری نبود

همین جوری دور خودم دور می خوردم تو کوچه پس کوچه ها شاید پلاکش رو پیدا کنم... لامسب انگار از شانس خوب من همه خونه ها اونجا دربشون کرمی بود...!!!

خلاصه رفتم و رفتم و برگشتم و برگشتم

یه مرده رو دیدم داشت قبض آب و برق میداد دم خونه ها

ازش سوال کردم

گفت: اینجا رو می بینی؟ برو از اون خیابون پهنه هر وقت رسیدی به بیابون همون طرفاس. گفت می خوای بیام باهات؟؟ گفتم: نه قربون مرامت خودم میرم. میخوام با من بیای بیابون چیکار؟؟!! گفتم می دونم کجا رو میگی...‌(الکی)

بازم رفتم و رفتم

 چند تا بچه دیدم فوتبال بازی می کردن

ازشون پرسیدم کجا باید برم؟؟

اونا راهنماییم کردن که فرهنگ ۲۰ با تقاطع هنر از کولاست (کدوم وره)

خلاصه رفتم تا هنر ۹ رو پیدا کردم

با سرعت وارد خیابون شدم دیدم روبروم دیواره!!!!

دیوار رو دور زدم رسیدم به بقیه خیابون!!!

خلاصه خستتون نکنم با هر مصیبتی بود این خونه رو پیدا کردم و کارم رو انجام دادم...

درس اخلاقی که گرفتم این بود که هیچ وقت به اسم خیابون توجه نکنم. چشمامو ببندم و با حدس و خطا آدرس رو پیدا کنم!!

پ.ن: هر کسی بتونه ربط موضوع این پست به متنش رو بگه یه جایزه خوب میگیره!!