۵ کیلومتر عقب عقب

تا حالا بیشترین فاصله ای رو که عقب عقب رفتین چند متر بوده؟

از رو پیاده رو رفتین؟ یا از توی خیابون؟

سر بالایی بوده یا سرازیری؟

خیابون یا پیاده رو خلوت بوده یا شلوغ؟

شاید هم اصلا نرفته باشین

ولی من امروز رکورد این حرکت رو زدم و تونستم ۵ کیلومتر رو عقب عقب برم...!!

من امروز صبح از دزفول تا اندیمشک عقب عقب رفتم

باورتون نمی شه؟

من خودم اول باورم نمی شد

ولی وقتی به خودم اومدم دیدم آره من این کار رو کردم

می دونین چجوری؟

خوب...

تو اتوبوس نشسته بودم...

ولی صندلیم رو به عقب اتوبوس بود

برای همین تا اندیمشک فکر کردم دارم عقب عقب میرم

خوب اینم یه جورشه دیگه

 

پالام پولوم پیلیش

یکی از تفریحات سالم جوان ها در این فصل سال معمولا وقتیه که یه کلاسی تموم میشه و بیکار هستن و بهترین کار در این جور وقتا دور هم جمع شدنه

دور هم جمع شدن چند تا مزیت داره

اگه کسی کلیپ جدید رو موبایلش داشته باشه برات بلوتوس می کنه

با بچه ها میگی و می خندی و همدیگه رو مسخره می کنی

اگه استادی چیزی رد شد همه با هم دسته جمعی میریم ... ... (پاچه خواری)

می تونی غیبت کنی که البته کار خوبی نیست ولی خوب بعضی وقتا حال میده

می تونی ادای حرکتای بعضی استاد ها رو که تکیه کلام ها و حرکت های خاصی انجام میدن رو در بیاری و خلاصه خوش باشی

ولی از همه اینها با حال تر و مهمتر اینه که می تونی پالام پولوم پیلیش بندازی یه نفر بره بستنی یا نوشابه بگیره

نمی دونم فلسفه این اسم چیه؟؟!!!

ولی هر چی میخواد باشه

چیز باحالیه

این جور مواقع یا شانس میاری و قرعه به نام بقیه میفته یا بد شانسی میاری و دخلت میاد

دیروز از اون روزای شانس من بود

سر ناهار که رفتیم سلف دیدم چند تا از بچه ها جمعن

سریع خودم رو رسوندم دیدم دارن پ.پ.پ میندازن

گفتم منم هستم

نگو این نامردا نقشه ها کشیده بودن

یه گروه 4 نفری متشکل از 4 تا از ارازل کلاس با هم هماهنگ می کنن که همه مثلا کف دست رو نشون میدن و یه قربانی دیگه که باهاشون پ.پ.پ میندازه شکست می خوره و دهنش سرویس میشه.

من از همه جا بی خبر رسیدم اونجا و از قضا کف دستم رو نشون دادم و یه بیچاره ای قرار شد برا همه بستنی بگیره

نمیدونم قبلش با کی پ.پ.پ اینداخته بودن که رفته بود نوشابه گرفته بود برا ناهار

منم یواش خودم رو چپوندم وسط جمع و یه نوشابه کش رفتم.

بعد از ظهر هم پس یقه اون طرف رو گرفتیم و بردیمش برامون بستنی بگیره

نکته جالب اینجا بود ما 7 نفر بودیم و بوفه کلا 6 تا بستنی داشت و بستنی به خود شخص قربانی نرسید.

خلاصش روز خیلی خوبی بود.

بعد از ظهر من هم به گروه پیوستم و سعی کردیم چند نفر رو تیغ بزنیم ولی متاسفانه هیشکی حاضر به پ.پ.پ نشد و همه می گفتن شماره بندازیم...

 

نتیجه اخلاقی: هر موقع بیکار بودین پالام پولوم پیلیش تفریح خوبیه.

عمو تزریقات چی

چند شب پیش بود که شیر فلکه دماغم خراب شده بود و به صورت کاملا پیوسته داشت ازش آب می چکید. منم هر چی زور می زدم بکشمش بالا لامصب نمیومد.

دوستم پیشم بود و از آونجایی که جدیدا درمان در منزل مد شده گفت تو فکر نباش خودم برات نسخه می نویسم

به تجویز آقای دکتر قرار شد بریم یه آمپول پنی سیلین ۸۰۰ بزنیم به بدن.

ساعت حدود ۹:۴۵ شب بود و سریال میوه ممنوعه هم شروع شده بود...

بیچاره حاج آقا...

خلاصه با ماشین رفیقم رفتیم یه درمانگاه با کلاس نزدیکای اونجا

دم یه داروخانه ایسته کردیم برای خرید آمپول

دوستم سریع رفت و با دست پر برگشت

یه لحظه به آمپوله نگاه کردم

گفتم ولی این ۸۰۰ نیس ها یه چیزای دیگه روش نوشته

گفت نه بابا ۸۰۰ اه.

خستتون نکنم

خلاصه رفتم رو تخت تزریقات و خودم رو آماده کردم

طبق عادت یه ذره ... مبارک رو آوردم پایین که دکی جون کارش رو انجام بده

در همین حین بود که دکی جون اومد و گفت این که ۱۲۰۰ اه نه ۸۰۰!!

من هم که تریپ بی خیالی گفتم بزن بابا. بی خیال

گفت بی حسی بزنم ؟

گفتم نه نمی خواد...

اومد بالا سرم گفت بکش پایین...!!!!!!!

گفتم من که کشیدم

گفت بیشتر...

فیلم پیشنهاد بی شرمانه رو دیدین؟

یه لحظه انگارز دکتره منو با بازیگر اون فیلم اشتباه گرفته بود..!!!!

منم با ترس و لرز تا ته کشیدمش پایین

خدا رو شکر دکتره آدم با وجدانی بود...

در همان لحظه بود که یک میلیون و ۲۰۰ هزار پنی سیلین رفت ت باسن مبارک بنده

منم بدون اینکه خم به ابرو بیارم گفتم دستت درد نکنه دکی جون

و لنگ لنگان از کنار تخت پاشدم و رفتم سراغ داروخانه چی

گفتم مرد حسابی این چی بود بهم دادی؟

این که ۱۲۰۰ بود نه ۸۰۰

گفت: اه؟؟!!

جدا؟؟

خوب اشکالی نداره عوضش خوب خوب میشی

منم گفتم باشه

خلاصه الان که ۴-۵ روز از اون واقعه میگذره هنوز که هنوزه حالم بهتر نشده

پس بهتون پیشنهاد میکنم هیچ وقت از شیوه درمان در منزل استفاده نکنین

جواب نمی ده...!!!

بخت و اقبال

به نظر شما اینکه یه دانشجو با استادش توی تاکسی که به سمت دانشگاه میره هم سفر بشه شانس و اقبال محسوب میشه یا بد شانسی؟

من کلی روی این قضیه فکر کردم ولی به نتیجه درستی نرسیدم

از اون روزی که پام رو گذاشتم تو این دانشگاه ۴ دفه با استادام هم سفر شدم

دفه اولش ۳ ترم قبل با استاد کامپیوترمون بود که هنگام پیاده شدن با کلی چک و چونه زدن بالاخره من پول تاکسی رو حساب کردم. خوشحال بودم گفتم دیگه باهم رفیق شدیم و بهم نمره میده. از قضا نمره کامپیوترم شد ۱۲...!!!

دفعه دومش با تکنسین آزمایشگاه فیزیک ۱ در خود روز امتحان بود. تازه هر ۲ نفرمون نشسته بودیم جلو. که باز هم پیش خودم گفتم حتما سر جلسه بهم کمک می کنه. که وقتی امتحان شروع شد اصلا اونجا نبود.

دفعه سوم هم با همین تکنسین بود که حالا شده بود استاد آزمایشگاه فیزیک ۲. ولی این طور که معلومه اهل رفیق بازی نبود چون نمره آز فیزیک ۲ هم شد ۱۷.

دفعه آخرش هم که امروز بود. باز هم با استاد کامپیوتر ترم ۲. ولی بی معرفت انگار نه انگار که منم تو تاکسی هستم. من رو باش می خواستم کرایش رو حساب کنم. موقعی که رسیدیم در دانشگاه سریع ۲۰۰ تومن داد به عمو راننده با گذاش به فرار.

باور کنید از تاکسی که پیاده شد دو زد و رفت تو...

حالا شما بگین خوبه که آدم با استادش هم سفر شه یا نه؟

این وسط من با توجه به نرخ تورم ۵۲۵ تومن ضرر کردم

آخه این درسته؟؟؟

دگرگونی

چند وقت پیش در طی یک خبر خوشحال کننده به ما گفتن که دانشگاهمون صنعتی شده

ما هم کلی خوشحال شدیم و هر جا می رفتیم کلاس میذاشتیم که ما هم صنعتی شدیم رفت پی کارش...

حتی یه پارچه گنده زده بودن دم در دانشگاه که تبریک میگیم و فلان و از این صحبتا...

حالا که ترم جدید شده پارچه رو ورداشتن دوباره یه پارچه زدن که روش نوشته مجتمع آموزش عالی...

البته ناگفته نماند که مجتمع ما تو این مدتی که صنعتی بود که حدود ۳ ماه بود تغییرات زیادی کرد

از جمله:

کیوسک تلفن عمومیش خراب شد

۳ تا درخت ابریشمی جدید برامون زدن

شلنگی که باهاش باغچه ها رو آب میدادن سوراخ شد

و کلی تحولات دیگه

تازه از همه بدتر

سازمان سنجش به قول خودش عمل نکرد و سهمیه دختر های امسال همه زاغارت بیدن...!!

پ.ن: فرزانه خانوم دمت گرم...