غذای این هفته: استانبولی

به علت خراب بودن رم موبایل، عکس های مراحل آماده سازی مواد و تهیه غذا پاک شد. همین دو تا عکس سالم موند

یه توضیح کوچولو بدم فقط: استانبولی به دو صورت درست میشه. یکیش با گوشت. یکیش بدون گوشت. به دلیل عدم داشتن گوشت نوع دوم خوشمزه تره



اولین سفر تفریحی در اردبیل

یک ماه پیش توی تاریخ 12 مهر بود که بابا و دوستش قرار شد بیان اردبیل پیش من. از چند روز قبلش هم مامان مرتب تماس می گرفت تا اگه چیزی لازم دارم برام بفرسته. با اصرار خودش و از اونجایی که می گفت تنها مربا خور خونه من هستم و الان همه مرباها مونده، قرار شد برام چند شیشه از مربای فوق العاده خوشمزه آلبالویی که خودش درست می کنه رو بفرسته. 2 کیلو هم از تخمه مورد علاقه ام یعنی تخمه هنوونه برام خریده بود و می خواست بفرسته (چون هر چی اینجا گشتم تخمه هندوونه ندیدم. از بازدید کننده های محترم اردبیلی خواهشمندیم اگر جایی سراغ دارین که تخمه هندوونه بفروشن سریعا آدرسش رو بدین). خلاصه دوشنبه ساعت 5:30 بعد از ظهر باود که بابا و دوستش رسیدن اینجا و قرار بود تا جمعه بمونن.


دوست بابام هم خیلی اهل گشت و گذاره و قرار شد حسابی بگردیم این چند روز رو. همون شب اول در حالی که اون چند روز هوا به شدت سرد شده بود و مه غلیظی هم بود رفتیم سرعین تا توی چشمه های آب گرم یه آب تنی بکنیم. جدیدترین تجربه عمرم همین شنا کردن توی چشمه آب گرم سرعین بود. حس فوق العاده جالبی بود، این که بخوای توی آبی قدم بذاری که در حال جوشه و داره قل قل می کنه!! 5 دقیقه اولش واقعا احساس وحشتناکی داره ولی بعدش کم کم بدنت به گرمای آب عادت می کنه و بعدش حسابی کیف می کنی. حباب های هوا که از زیر پات و از توی زمین بیرون میاد و به سطح آب میاد حسابی بدنت رو قلقلک میده و خیلی حس جالبی بهت دست میده. ولی بیشتر از ده دقیقه نمی تونی توی اون آب بمونی چون حسابی نفست رو میگیره.

استخرش رو باز بود. از این ور آب فوق داغ و از بالای سرمون مه و هوای سرد با هم ترکیب شده بود که خیلی وضعیت جالبی درست کرده بود.


فردای اون روز قرار شد بریم و شهرهای اطراف اردبیل رو هم ببینیم. اولین مقصدمون مشگین شهر بود که باغ های انگور و زمین های کشت سیب زمینیش معروفه. توی راه جلوی یکی از باغ های انگور توقف کردیم و به پیشنهاد خود صاحب باغ قرار شد بریم توی باغ و خودمون انگور بچینیم که اینم دومین تجربه جالب و جدید من توی اردبیل بود. کلی انگور چیدیم و راهی شهر بعدی شدیم. بهه لاهرود رسیدیم که البته شهر نبود و بیشتر شبیه روستا بود. از اونجا فاصله کمی با دو تا چشمه آب گرم به اسم های قوتورسویی و شابیل داشتیم. خود کوه سبلان هم همون طرفا بود.


راهی قوتورسویی شدیم و از اونجایی که نوبت شنای خانوم ها بود نتونستیم اونجا شنا کنیم. یه نکته که خیلی اونجا خنده دار بود صدایی بود که از بلندگو پخش میشد و یه نفر با زبون ترکی داشت خانوم ها رو دعوت می کرد که بیان استخر. آدم فکر می کرد الان این آقاهه بالا سر زنا وایساده داره تشویقشون می کنه که انقدر شور و شوق داره!


چشمه شابیل 3 کیلومتر با اونجا فاصله داشت. بابا و دوستش پیشنهاد دادن که بریم و شنا کنیم ولی من چون خیلی سردم شده بود گفتم نمیام و همین بیرون می مونم. که اتفاقا توی همین قدم زدن های دور و ور استخر، از چند تا پله که اونجا توی دامنه کوه بود بالا رفتم و ناگهان با هاپ هاپ دو تا سگ سیاه بزرگ مواجه شدم و به سرعت دویدم و اومدم پایین. اون لحظه تنها چیزی که یادم نمیومد توصیه مسعود موقع برخورد با سگ ها بود که " فرار نکن، فوری بشین یه سنگی چیزی بردار که انگار می خوای بزنیشون، خودشون فرار می کنن " که البته فکر نمی کنم این قضیه در مورد اون سگ هایی که من دیدم صدق کنه ! اینا بیشتر شبیه گرگ بودن تا سگ! از این شوخیا نمی شد کرد باهاشون.


بعد از شنای بابا و دوستش از یه مسیر دیگه برگشتیم و از شهر سراب گذشتیم.

فردای اون روز راهی روستای سردابه که توی 25 کیلومتری اردبیله شدیم. اونجا واقعا جای قشنگیه، امیدوارم یه روزی بتونید برید و از نزدیک ببینیدش. درست عین کارتون هایدی می مونه. کوه های سرسبز با کلی گاو تر و تمیز که دارن روی دامنه کوه چرا می کنن. یه چشمه آب گرم هم داره که دیگه ترجیح دادیم توش شنا نکنیم.


توی راه برگشت از سردابه به یه پرورشگاه ماهی رفتیم و 2 تا ماهی قزل آلا واسه ناهارمون صید کردیم. این هم یکی دیگه از تجربه های جدید من بود!

بقیه روزها رو به گشت و گذار توی خود شهر اردبیل و از این خیابون به اون خیابون سپری کردیم تا منم تقریبا با همه جای اردبیل آشنا بشم. بابا و دوستش صبح اول وقت روز جمعه راهی تهران شدن و منم دوباره تنها شدم.


چند تا عکس از اون روزا توی ادامه مطلب براتون گذاشتم

 

ادامه مطلب ...

یادش به خیر


یادش به خیر، با تاریخ قمری که حساب کنی 5 سال پیش همین موقع یعنی روز عید قربان روز متفاوت تری نسبت به سال های قبل از اون بود، چون بابا و مامانم توی اون روز پیش ما نبودن و توی سفر حج بودن. شب قبلش که به اصطلاح شب بیرق زنان بود رو هیچ وقت یادم نمیره. شبی که هر بار فیلمش رو می بینم کلی به خودم می خندم. اون شب با هر بدبختی بود موفق شدیم با مامان و بابا تماس بگیریم (آخه خط ها خیلی اشغال بود) و عید رو بهشون تبریک بگیم.


توی اون شب بود که به اصرار و خواهش فراوان یکی از عمه هام و با کمک و مساعدت دو عمه دیگه ام دو تا دست من و داداشم رو گرفتن و به زور مجبورمون کردن که برقصیم و چه رقص خنده داری هم کردیم. یادش به خیر، عموی خدا بیامرزم هم توی اون شب کلی رقصید و توی همون فیلمی که دزفوله تصاویرش رو داریم. البته ناگفته نماند که همون شب بود که من پا به عرصه رقص گذاشتم و کم کم پیشرفت کردم. یعنی در واقع اون شب برای من سکوی پرتابی بود.


سال 84 عید قربان توی دی ماه قرار گرفته بود. فصل امتحانای ترم اول دانشگاهمون بود. برای اینکه ما تنها نباشیم اون یک ماهی که بابا و مامانم مکه بودن، عمه ام اومده بود پیشمون. به جز عمه ام، نوه یکی دیگه از عمه هام (مجید) که یک سال از خودم بزرگتره و برای تحصیل توی دانشگاه آزاد دزفول از اهواز به اینجا اومده بود هم پیشمون بود (آخه مجید توی دزفول پیش عمم زندگی می کرد تا اون رو هم از تنهایی در بیاره).

اون یک ماه زندگی با عمم و مجید و داداش هام توی یک خونه تجربه جالب و خاطره انگیزی بود که هیچ وقت فراموشش نمی کنم.


امسال هم برای تبریک عید قربان به مادرم زنگ زدم. فرقش این بود که امسال اون ها مکه نیستن و این منم که کلی از خونه دورم و به خاطر همین مسافت زیاد، در حالی که همه بچه های کلاس به خونه هاشون رفتن من اینجا موندم و دارم با تنهایی خودم سر می کنم.


البته خیلی هم تنها نیستم ! از دیروز بابام و دوستش و عموم اومدن اینجا پیشم!! سری پیش که اومده بابا و دوستش اومده بودن پیشم تقریبا یک ماه پیش بود ( همون دوشنبه تعطیلی توی مهرماه) که فرصت نشد ماجراهایی که داشتیم رو بنویسم. این بار حتما این کار رو می کنم تا بعدها برای خودمم که شده خاطره بشه.


عید قربان رو به همتون تبریک میگم مخصوصا اون هایی که الان پدر و مادرشون توی مکه هستند.

جوادترین آهنگ های تاریخ موسیقی ایران


این کلیپ رو امشب برام ایمیل کردن. من که کلی خندیدم با دیدن و شنیدن این اهنگ ها. دلم نیومد شما هم بی نصیب بمونید. از من میشنوید حتما این فایل رو دانلود کنید و گوش کنید.


دانلود فایل