-
۱ ترم گذشت...
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 23:13
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دیروز آخرین جلسه درس محاسبات عددی هم فقط با حضور 5 نفر از 15 نفر تشکیل شد تا به این ترتیب ترم 1 تموم بشه. باورم نمیشه به این سرعت گذشته باشه. انگار همین دیروز بود که ترم شروع شده بود. اولین کلاس ترممون روز شنبه 3 مهر تشکیل شد. قبل از شروع کلاس...
-
بدترین سمینار علمی
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 14:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هفته ای که گذشت شب و روز درگیر آماده کردن سمینار درس ریاضیات مهندسی پیشرفته بودم. دو موضوع برای سمینار بود. یکیش کاربرد نگاشت در مباحث سیالات، یکیشم تابع گرین. بالاجبار موضوع تابع گرین رو من و 5 نفر دیگه برداشتیم. یکی دو هفته پیش سر همین تقسیم...
-
بام دانشگاه
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 16:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 همون طوری که قبلا هم گفتم یکی از سرگرمی های ما توی جندی شاپور، قدم زدن توی محوطه دانشگاه بود. هیچ نقطه ای از دانشگاه نبود که من و مسعود و علی اونجاها رو نگشته باشیم. نه یه بار نه دو بار بلکه بارها!! دانشگاه اردبیل هنوز برای من نقاط کشف نشده زیادی...
-
پاییز در اردبیل (عکس)
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 15:56
چند تا عکس از دانشگاهمون براتون گذاشتم که درخت های لخت و خالی از برگش توی پاییز قشنگی خاصی دارن. عکس اول رو نزدیکای خونه گرفتم. بقیشون رو توی دانشگاه گرفتم بقیه عکس ها رو توی ادامه مطلب گذاشتم.
-
بابا اومده! چی چی آورده؟!
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 15:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هفته ای که گذشت سومین هفته خاطره انگیز و ماجراجویانه حضور من در اردبیل بود. برای بار سوم توی 3 ماه اخیر، بابا و دوستش اومدن اردبیل پیش من. برنامه ریزی کرده بودن بعد از عاشورا و تاسوعا چند روزی بیان اینجا و یه آب و هوایی عوض کنن و سری به من بزنن....
-
خوردنی های به یاد موندنی
جمعه 26 آذرماه سال 1389 19:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بعضی خوردنی ها هست که با خوردنشون خیلی از خاطرات آدم واسش یاد آوری میشه. شاید برای من چند تا از خوردنی هایی که خیلی باهاشون خاطره دارم " پیتزا " ، " حلیم " ، " رانی " ، " لواشک / ترشی آلوچه " ، " بستنی...
-
شام سبک!
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1389 21:54
تقریبا میشه گفت دو ماه اولی که اومده بودم اینجا برنامه شام به این صورت بود: املت سیب زمینی سرخ کرده سوسیس سرخ کرده تخم مرغ خالی سرخ کرده سیب زمینی پخته کنسرو لوبیا چیتی املت سیب زمینی سرخ کرده / پخته کنسرو لوبیا چیتی و ... و این سیر به دفعات بسیار زیاد تکرار می شد و تنها ترتیبش تغییر می کرد که مسئله تعیین کننده در...
-
محرم امسال
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1389 12:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 از وقتی بچه بودم و تا جایی که یادم میاد هر سال روزای تاسوعا و عاشورا کل فامیل توی خونه مادربزرگ پدریم جمع می شدیم. فامیلامون از اهواز و تهران و یزد و اراک همه میومدن دزفول. شب تاسوعا یه شام نذری به نیت بابابزرگم که سال 72 فوت کرده توی حسینیه...
-
دوره تناوب
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1389 12:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 امان از تنبلی یا به اصطلاح ... که وقتی به آدم رو میاره سخت بشه باهاش جنگید! البته من فکر می کنم در حالت کلی رفتارهایی مثل زرنگی و سرحالی و پر انرژی بودن یا بی حالی و تنبلی و ... بودن به صورت تناوبی تکرار میشه و هر از چند گاهی از حالتی به حالت...
-
اینترسکت
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1389 11:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یکی از مشکلاتی که خونه من داره به آنتن ایرانسل برمیگرده! خونه من دقیقا توی محل تقاطع امواج منتشر شده از 5 آنتن مخابراتی ایرانسل واقع شده. کافیه نیم تر از جایی که هستی جابجا شی تا آنتن به 0 برسه و اسم آنتن مخابراتی که روی صفحه موبایل میفته عوض...
-
ماجرای پنیر
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1389 11:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 اگه یادتون مونده باشه گفته بودم که روز 25 شهریور بود که به طرف تهران حرکت کردیم و جمعه 26 ام بود که از تهران راهی اردبیل شدیم. از ساعت 7:30 روزی 26 ام هم که رسما تا الان توی اردبیل بودم. فردای همون روز که خونه رو گرفتیم رفتیم و یه سری خرید کردیم....
-
چایخونه های اردبیل
پنجشنبه 25 آذرماه سال 1389 11:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یکی از چیزهایی که از روزای اول اومدنم به اینجا توجهم رو به خودش جلب کرده بود و برام جالب بود و همچین چیزی رو حداقل توی شهر خودمون ندیده بودم چایخونه های سنتی اردبیل بود که هنوز مثل قدیما دایر هستن و حسابی هم مشتری دارن و یه جورایی میشه گفت تفریح...
-
ساندویچ فروشی محله ما
یکشنبه 21 آذرماه سال 1389 12:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روزای اولی که توی این خونه ساکن شده بودم دور و ور خونه و محله های اطراف رو خوب با پای پیاده گشتم و چند بار مسیرهای طولانی رو پیاده روی کردم تا خوب منطقه رو شناسایی کنم....
-
قدم زدن تو دمای منفی 4 درجه
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 12:18
قبل از اینکه از دزفول خارج بشم و بیام اردبیل سردترین دمایی که توی زمستون های دزفول تجربه کرده بودم شاید 5، 6 درجه بالای صفر بوده ولی تنها جایی که می تونستم یک دمای زیر صفر رو تجربه کنم جایی نبود جز فریزرمون ترم 8 که بودیم دو تا درس " سیستم های تهویه مطبوع " و "سیستم های تبرید و سردخانه " رو داشتیم...
-
بالاخره مکعب روبیکم حل شد
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 11:40
بالاخره بعد از تلاش های فراوان و با راهنمایی یکی از دوستام دیشب تونستم مکعب روبیکم رو حل کنم این موفقیت بزرگ رو به خودم تبریک می گم و برای خودم آرزوی موفقیت های بیشتر و پی در پی رو دارم حل مکعب روبیک واقعا کار هر کسی نیست و به همین دلیله که منی که موفق شدم این مکعب رو حل کنم هر کسی نیستم . به شما حل این مکعب رو...
-
تولدم مبااااااااااااارک!!
جمعه 12 آذرماه سال 1389 19:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 امروز جمعه 12 آذر 1389 روزیه که من بیشتر از همیشه انرژی دارم. روزیه که از صبح که از خواب بیدار شدم تا الان لحظه به لحظه اش رو با کارهای مختلف گذروندم تا واسم یه روز به یاد موندنی بشه. چون امروز تولدمه!!! 23 سال پیش در چنین روزی من پا به این دنیا...
-
غذای این هفته : کتلت
جمعه 12 آذرماه سال 1389 14:52
پ.ن: جا داره از راهنمایی ارزنده مامانم تشکر کنم که وسط آشپزی بهم تلفن زد. آخه امروز سر خود پاشدم و اقدام به درست کردن کتلت کردم. همش داشت توی ماهیتابه از هم پاشیده می شد. بعد از راهنمایی کلیدی مامانم تونستم مشکل کار رو رفع کنم
-
خادم مسجد
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 17:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روز جمعه توی وقت استراحت بین کلاس پایپینگ از بچه ها جدا شدم تا هم برم توی مسجدی که اون نزدیکیا بود نماز بخونم و هم اینکه برم و موبایلم رو بدم به طرف تا واسم سیم آنتنش رو جا بندازه. وارد مسجد که شدم ژاکتم رو در آوردم و رفتم که وضو بگیرم. دیدم خادم...
-
پلاک ۸
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 17:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 چند روز پیش به اصرار یکی از دوستام جوگیر شدم و تصمیم گرفتم یک مکعب روبیک بخرم و وقت های بیکاریم این...
-
گوشیم خراب شد :((
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 15:20
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 انقدر هر کی ازم می پرسید چه موبایلی بخرم هی گفتم موبایل من خیلی خوبه و فلانه و این جوریه و اون جوریه و مدلش اینه تا کار به جایی رسید که حتی چند بار بهم پیشنهاد خرید گوشی رو هم دادن تا بالاخره نمی دونم کدوم از خدا بی خبری موبایل نازنینم رو چشم زد...
-
دوره پایپینگ
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 14:59
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 هفته پیش برای من خیلی هفته پر کاری بود. روز شنبه قبل از کلاس ساعت 4 با تعدادی از بچه های کلاس داشتیم چایی میخوردیم که یکی از بچه ها از برگزاری دوره Piping توی یکی از آموزشگاه های اردبیل خبر داد. قرار بود یک دوره فشرده Piping برگزار بشه و در آخر...
-
خواب های تخیلی
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 00:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 جدیدا نمی دونم چرا انقدر دارم خواب های عجیب و غریب می بینم نه شب ها شام زیادی می خورم و با شکم پر می خوابم و نه توی طول روز چیز خاصی فکرم رو مشغول کرده. با این وجود تازگیا همش خواب های تخیلی می بینم. یکی دو هفته پیش بود خواب دیدم همین استاد درس...
-
پاییز یهویی !
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 18:23
امروز صبح ساعت ۲۰ دقیقه به ۷ از خواب بیدار شدم. نماز خوندم، صبحونه خوردم، برای رفتن به کلاس بسیار بیخود موتورهای احتراق داخلی آماده شدم و وقتی در خونه ام رو رو به حیاط باز کردم دیدم که درخت بیچاره باغچه ما دیشب دچار پاییز یهویی شده و هر چی برگ داشته ریخته روی زمین. حتی برگ هاش هنوز زرد هم نشده بودن. دوباره از دیروز...
-
احسنت! باریکلا !
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 15:05
آخرین باری که یه معلم / استاد سر کلاس من رو تشویق کرد به خیلی وقت پیش بر میگرده اولین باری که یکی از معلم ها من رو جلوی بچه ها تشویق کرد و کلی احسنت و باریکلا نثارم کرد به سال دوم راهنمایی بر میگرده. اون موقع دو تا دفتر برای ریاضی داشتیم. یکی پیش نویس و یکی پاکنویس. به خاطر اینکه پیش نویس من از پاک نویس خیلی از بچه ها...
-
گفتگوی جالب دو پسر در سلف دانشگاه
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 14:50
امروز با بی اشتهایی تمام ساعت ۱۲:۳۰ راهی دانشگاه شدم تا ناهار بخورم. موقعی که داشتم ناهار می خوردم دو تا پسر با هم اومدن و چند صندلی اون ور تر نشستن. بعد شروع کردن به حرف زدن. منم نه که بخوام گوش وایسم. ولی اونا خیلی بلند حرف می زدن... - به به، سلااااام چطوری؟ - سلام عزیزم ! خوبم. تو چطوری؟ - آقا دیدی امروز استاد...
-
بستنی توی هوای سرد واقعا می چسبه!
شنبه 29 آبانماه سال 1389 23:15
امروز شنبه بود و یه روز پر کار و فوق العاده خسته کننده دیگه با ۷ ساعت کلاس پی در پی. ساعت ۱۰ شب توی خونه نشسته بودم و با شکم گرسنه داشتم با اینترنت کار می کردم. یهو به سرم زد که برم بستنی بخورم! هوا هم امشب خیلی سرد شده و باد سردی در حال وزشه! یه بستنی فروش چند کوچه بالاتر از خونه هست که تو این مدت چند باری بهش خیره...
-
سفر تفریحی دوم در اردبیل
جمعه 28 آبانماه سال 1389 22:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 امروز برای بار دوم از وقتی...
-
غذای این هفته: استانبولی
جمعه 28 آبانماه سال 1389 14:46
به علت خراب بودن رم موبایل، عکس های مراحل آماده سازی مواد و تهیه غذا پاک شد. همین دو تا عکس سالم موند یه توضیح کوچولو بدم فقط: استانبولی به دو صورت درست میشه. یکیش با گوشت. یکیش بدون گوشت. به دلیل عدم داشتن گوشت نوع دوم خوشمزه تره
-
اولین سفر تفریحی در اردبیل
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389 12:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یک ماه پیش توی تاریخ 12 مهر بود که بابا و دوستش قرار شد بیان اردبیل پیش من. از چند روز قبلش هم مامان مرتب تماس می گرفت تا اگه چیزی لازم دارم برام بفرسته. با اصرار خودش و از اونجایی که می گفت تنها مربا خور خونه من هستم و الان همه مرباها مونده،...
-
یادش به خیر
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389 11:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یادش به خیر، با تاریخ قمری که حساب کنی 5 سال پیش همین موقع یعنی روز عید قربان روز متفاوت تری نسبت به سال های قبل از اون بود، چون بابا و مامانم توی اون روز پیش ما نبودن و توی سفر حج بودن. شب قبلش که به اصطلاح شب بیرق زنان بود رو هیچ وقت یادم...